معرفی وبلاگ
بسم الله الرحمن الرحیم سلام یک سری اطلاعات که مضمر ثمر برای تمامی افراد میباشد تقدیم میکنیم.
دسته
دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 136568
تعداد نوشته ها : 280
تعداد نظرات : 12
 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ
Rss
طراح قالب

قال على عليه‏ السلام :

 اَلعِلمُ كَنزٌ عَظيمٌ لايَفني؛

علم گنج بزرگي است كه با خرج كردن تمام نمي شود.

 

 

                                             (غرر الحكم و درر الكلم،ص66)


بسمه تعالي

امام على عليه السلام :

لا تَرَي الجاهِلَ اِلّا مُفرِطاً اَو مُفَرِّطاً؛

هميشه جاهل يا افراط گر و تجاوزكار و يا كندرو و تفريط كننده است.

 

         

                                                               (منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه ج1 ص 194 )


بسم الله الرحمن الرحيم


 علت دفن بدن پيامبر 3 روز بعد از رحلتش

چرا بدن مطهر پيامبر(ص) 3روز بعدازرحلت ايشان به خاك سپرده شد؟

 

دفن بدن مطهر پيامبر اكرم(ص) سه روز بعد از وفات ايشان آنهم شبانه،توسط علي(ع) ازحوادث تلخي است كه دركتب روايي وتاريخي حتي ازمنابع اهل سنت ذكرشده است(طبقات الكبري ابن سعد،ج/2 ص78 ؛مسند احمد،ج6 /ص274،242؛سنن بيهقي،ج3 /ص409 ؛السيرة النبويةابن كثير،ج4 /ص538.؛ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد،ج13/صص37،38.)

متاسفانه يكي از تاسفبارترين حوادث تاريخ همين واقعه است؛ كساني كه دم از مسلمانيت و صحابه پيامبر بودن مي زدند عوض آنكه در پي دفن پيامبرشان باشند به محض آنكه خبر وفات آن بزرگوار را شنيدند براي غصب خلافت يا به دست آوردن جايگاه و مقامي در آن، جنازه پيامبر را به حال خود رها كردند.

امام باقر(ع)دراين زمينه چنين ميفرمايند: « مردم روز دوشنبه و شب سه شنبه را بر بدن آن حضرت نماز ميخواندند, و عموم مردم حتي خواص و نزديكان حضرت بر بدن مبارك نماز خواندند, اما هيچيك از اهل سقيفه بر غسل و كفن و دفن حضرت حاضر نشدند. اميرالمومنين (ع)بريده اسلمي را براي خبر دادن نزد آنان فرستاد, ولي اعتنايي نكردند و بعد از دفن آن حضرت بيعت آنان هم تمام شد.(مناقب ابن شهرآشوب،ج/1ص297 ؛بحارالانوار،ج22 /ص524.)

عبدالله بن حسن ميگويد: به خدا قسم ابوبكر و عمر بر پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم نماز نخواندند, و سه روز بدن مبارك آن حضرت دفن نشد, ولي با اين همه اهل سقيفه مشغول كار خود بودند. (تقريب المعارف:ص251.)

شيخ مفيد ميفرمايد: « اكثر مردم در دفن پيامبر( ص)حاضر نشدند, و نماز بر ان حضرت نخواندند, چه اينكه بين انصار و مهاجرين مشاجره در امر خلافت بود »(ارشاد شيخ مفيد،ج1/ص189.)

عايشه هم در اين باره اقراري دارد كه جالب توجه است. او گفته است: «بخدا قسم ما از دفن پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با خبر نشديم تا اينكه صداي بيل و كلنگ را در شب چهارشنبه از حجره آن حضرت شنيديم ».يعني بعد از دفن متوجه شديم .(تاريخ الاسلام ذهبي،ج/1ص582 ؛السيرةالنبوية ابن كثير،ج4 /ص538 ؛مسند احمد،ج6 /ص274،242،62)

حال اين سوال شايد پيش بيايد كه چرا اميرالمومنين علي عليه السلام كه شخصا مسئوليت كفن و دفن آن حضرت را به عهده داشت در اين سه روز آن بدن مطهر را به خاك نسپرد؟

درجواب مي گوييم: اميرالمومنين علي(ع) با اين اقدام واقعيتي را در تاريخ به يادگار نهاد و آن افشاي نيمرخي از چهره كساني بود كه بانقاب تزوير، خود را اول مسلمان، يار غار و صحابي طراز اول و برجسته پيامبر معرفي كردند، اما در اين شرائط جنازه مطهر پيامبر(ص) را سه روز رها مي كنند و بر خلاف دستور پيامبر(ص)، به دنبال تثبيت خلافت شومي مي روند كه سالها براي آن برنامه ريخته اند.درتكمله اين بند لازم مي دانم سخني از ابن ابي الحديد يكي از نويسندگان اهل بزرگ اهل سنت در اين خصوص ذكر نمايم:«...بايد گفت امام(ع)بدين خاطر بدن پيامبر(ص) را تا سه روز دفن ننمود تا به مردم بفهماند كه دنيا آن چنان آنها را به خود مشغول نموده بود كه تا سه روز حتي سراغ بدن پيامبر(ص)را نگرفتند.چرا كه علي(ع)پس از جريان سقيفه براي رسوا كردن هيات حاكمه از هر راهي كه مي توانست كوتاهي نكرد..(شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد،ج 13/ص۳۸.)

 

صلوات

 



بسم الله الرحمن الرحيم

شهيد معظم محمد موحدى راد

چند روزى مى شد كه براى گفتن حرفى، دل دل مى كرد. مى آمد پيشم مى نشست، اما عوض اين كه حرفش را بزند به در و ديوار نگاه مى كرد، در آخر هم عين آدم هاى سرخورده از اتاق بيرون مى رفت. چيزى ازش نمى پرسيدم. مى دانستم به وقتش مرا در جريان خواهد گذاشت. نمى دانم چرا اين بار خيلى طول كشيد. ديگر صبرم تمام شده بود، گفتم: «محمود جام چشمهات، لبهات، مى خوان چيزى بهم بگن چرا جلوشان را مى گيرى؟»

گفت: «يعنى نمى دونى؟ چرا نمى ذارى برم جبهه؟»

فكرش را هم نمى كردم، ناراحت شدم، قاطع تر از دفعات پيش گفتم: «دوباره شروع نكن، بى فايده س.»

مى دانست نمى تواند مرا راضى كند، بنا كرد به گريه. تحمل ديدن اشك هايش را نداشتم. رو برگرداندم طرف پنجره.

گفت: «مادر! چند شب پيش آقايى آمد به خوابم، نفهميدم كيه، ولى همش مى گفت: عجله كن، برو جبهه، حالا نمى ذارى برم ببينم اون جا چه خبره؟»

تا گفت آقا، برگشتم نگاهش كردم. تو نگاهش دنيايى التماس بود. دست و پايم به لرزه افتاده بود. گفتم: «آقا؟! پس بالاخره آمد؟!»

با چشم هاى گرد شده فقط نگاهم مى كرد.

ادامه دادم: «پدرت هم نفهميد اون آقا كى بود»

گفت: «معلوم هست چى مى گى مادر؟»

گفتم: از وقتى جنگ شروع شد، اين كابوس رو با خودم يدك كشيدم. بار اول و دوم كه رفتى جبهه زياد بهم سخت نگذشت، آخر مى دانستم برمى گردى. اما از وقتى آمدى و پا تو يك كفش كردى كه بايد برم بدجور دلم به شور افتاده.

همان طور با تعجب داشت نگاهم مى كرد، حق هم داشت.

گفتم: «سه روزه بودى كه پدرت خواب ديد. توى اون خواب هم سه روزه بودى.»

گفت: «حرف تو عوض نكن مادر، من دارم از جبهه حرف مى زنم، اون وقت شما از خواب بابا!»

- پدرت مى گفت: محمود را پشتم بسته بودم! يك هندوانه هم تو دستم بود. همين طور داشتم مى آمدم كه رسيدم به يك بيابان. ديدم باغ سرسبزى وسط بيابان است. آقايى هم دم در باغ ايستاده، يك چراغ نقره اى هم دستش است، به در باغ كه رسيدم، محمود را از پشتم باز كردم. گذاشتم زمين تا هندوانه بخورم، يك هو ديدم محمود نيست، با خودم گفتم، خدايا! يك بچه سه روزه كجا مى تونه بره؟

خوب كه نگاه كردم، ديدم وسط باغ نشسته؛ با گل  ها و پروانه ها بازى مى كند. دويدم آوردمش. دوباره تا حواسم به هندوانه پرت شد، ديدم رفته تو باغ. نگاهى به دربان باغ كردم كه مبادا جلويم را بگيرد. اما چيزى نگفت، سريع تر از قبل آوردمش، ولى بار سوم...

- بار سوم چى مادر؟

- پدرت گفت: بار سوم كه رفتم بيارمش، آن مرد جلويم را گرفت. بهش گفتم، من پدرشم، مى ترسم بزنه گل هاى مردمو خراب كنه. در جوابم گفت: اين باغ و در و دشت رو كه مى بينى، همه مال خودشه. بذار هر كارى دلش مى خواد بكنه.

طورى نگاهم مى كرد كه انگار متوجه منظورم نشده است. گفتم: نمى فهمى! نوبت به بار سوم رسيده، من نذاشتم برى، خودش آمده دنبالت!

دوباره گريه كرد، لبهايش مى خنديد اما اشك از چشمانش سرازير بود.

گفت: «اون وقت تو نمى خواى بچه ات بره وسط باغ با گلها و پروانه ها بازى كنه؟».

راضى نشدم دلش را بشكنم. خنديدم و او رفت تا باغ گل ها و پروانه هايش را پيدا كند.

 

                                شادي روحشان صلوات بفرست.

                                             بايد راه شهدا را پيمود.




دسته ها : شهدا

               بسم الله الرحمن الرحيم

آيا طلب شفا از غير خدا شرك است؟

اين شرك نيست چون شرك يعني غير خدا را پرستيدن يا غير خدا را مستقلّ از خدا، مؤثّر در كاري دانستن يا خدا را در انجام كاري محتاج موجودي ديگر دانستن. لذا واسطه قرار دادن يك موجود بين خودمان و خدا را ابداً نمي توان شرك دانست. چون معناي واسطه بودن اين است كه او هيچ استقلالي در اعطاء ندارد بلكه صرفاً كانالي است براي اين كه فيض خدا به موجود ديگري برسد. مثلاً خاك واسطه است تا روزي مردم از طرف خدا به آنها برسد. يا پدر و مادر واسطه اند تا شخصي از خدا فيض وجود بگيرد.


يا پزشك و دارو واسطه اند تا مردم از خدا شفا بگيرند. و ... تـوسـل به شخصيت هاى آبرومند معنوى كه در نزد خدا از مقام و حرمت خاصى برخوردارند , به منظور نيل به مقام قرب الهى و.. از صدر اسلام مورد پذيرش و رفتار صحابه پيامبر بوده است كه مطالب وشواهد دراين رابطه زياد است كه به جهت احترا ز ازطولاني شدن مطلب و رعايت اختصار فقط ازباب نمونه به آيه وحديثي دراين رابطه تمسك مي جويم.


- احمد بن حنبل در مسند خود از عثمان بن حنيف , چنين روايت مى كند :


ان رجـلا ضرير البصر اتى النبى صلى اللّه عليه [ و آله ] و سلم فقال ادع اللّهان يعافينى , قال : ان شئت دعوت لك و ان شئت اخرت ذاك فهو خير , فقال : ادعه . فامره ان يتوضا فيحسن وضوئه فيصلى ركعتين و يدعو بهذا الدعاء . الـلـهـم انى اسئلك و اتوجه اليك بنبيك محمد نبى الرحمه يا محمد انى توجهت بك الى ربى فى حاجتى هذه , فتقضى لى اللهم شفعه فى ؛ مردى نابينا نزد پيامبر گرامى آمد و گفت :

از خدا بخواه تا مرا عافيت بخشد . پيامبر فرمود :

اگر مى خواهى دعا نمايم و اگر مايل هستى به تاخير مى اندازم و اين بهتر باشد . مرد نابينا عرض كرد : دعا بفرما . پيامبر گرامى او را فرمان داد تا وضو بگيرد و در وضوى خود دقت نمايد و دو ركعت نماز بگزارد و ايـن چنين دعا كند :پروردگارا من از تو درخواست مى كنم و به وسيله محمد , پيامبر رحمت به تو روى مى آورم . اى مـحمد من در مورد نيازم به وسيله تو به پروردگار خويش متوجه مى شوم تا حجتم را برآورده فرمايى . خدايا او را شفيع من گردان . درستى اين روايت , مورد اتفاق محدثان است بطورى كه حاكم نيشابورى در مستدرك,پس از نقل حـديث ياد شده , آن را به عنوان حديث صحيح توصيف مى كند و ابن ماجه نيزبه نقل از ابواسحاق مـى گـويـد :


ايـن روايتى صحيح است و ترمذى در كتاب ابواب الادعيه صحت اين روايت را تاييد مى نمايد . و مـحـمد نسيب الرفاعى نيز دركتاب التوصل الى حقيقه التوسل مى گويد : لا شك ان هذا الـحـديث صحيح و مشهور ... و قد ثبت فيه بلا شك و لا ريب ارتداد بصرالاعمى بدعاء رسول اللّه صلى الله عليه [ و آله ] و سلم له ؛ ترديدى نيست كه اين حديث , صحيح و مشهور است ... و در اين روايت , ثابت شده است كه با دعاى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بينايى آن مرد نابينا , به وى بازگشت . از ايـن روايت به خوبى روشن مى شود كه توسل به پيامبر گرامى , به منظور برآورده شدن نياز به وسيله وى , جايز است , بلكه رسول خدا آن مرد نابينا رافرمان دادتا آنگونه دعا كند . و با وسيله قرار دادن پيامبر بين خود و خدا ,از پروردگارجهان درخواست نمايد . و اين معنا همان توسل به اولياى الهى و عزيزان درگاه خداوند است.


ونيز درزيارت جامعه كبيره آمده است:
«وبكم ينفّس الهمّ و يكشف الضرّ»؛( مفاتيح الجنان، ص 909.) «به وسيله شما اندوه را بيرون مي‌برد و سختي را برطرف مي‌سازد».


ويا اين كه حضرت يوسف ع مي گويد: پيراهن مرا ببريد و بر ديدگان پدرم بيفكنيد تا او بينايي خودرا باز يابد. (يوسف (12) آيه 92.) يعقوب نيز پيراهن يوسف را كه بافته جدا تافته اي نبود، بر ديدگان خود مي افكند و در همان دم بينايي خود را باز مي يابد. قرآن مي فرمايد:

«فلما ان جاء البشير القاه علي وجهه فارتد بصيرا». (همان، آيه 96)
درنتيجه در هر كاري، وسيله خاصي ممكن است مؤثر باشد.( از امام صادق (ع) آمده:«ابي الله ان يجري الاشياء الا باسبابها»؛ (بحار الانوار، ج 2، ص 90. نشر دار الاحياء لتراث العربي، بيروت، 1403 ش.) «خدا ابا دارد كه كارها بدون سبب و علت و واسطه جريان پيدا كند». پس خداوند براي هر كاري واسطه قرار داده است. در قرآن درباره توسل آمده: «و ابتغوا اليه الوسيله»؛ (مائده(5) آيه 35) «وسيله اي براي تقرب به خدا جست و جو نماييد». ) در اموري مانند آنچه در پرسش آمده، توسل به معصومان (ع)وطلب شفا و..وحاجت ازآنان بهترين راهكار براي دريافت فيض خداوند است. اين بيان، با توحيد هيچ گونه تعارضي ندارد؛ زيرا مومنان با توسل به اهل بيت (ع) حاجات خود را از خداوند مي خواهند. خداوند حاجت هاي آنان را برآورده كرده و مشكلات شان را برطرف ميسازد.


اهل بيت تنها واسطه و وسيله كارند. البته ممكن است امامان معصوم (ع)بر اساس تصرف تكويني خود در اموري تصرف كنند و مثلا مريضي را شفادهد كه دراين صورت نيز به اذن خدا مريضي را شفا مي دهند. بنابراين، آنچه در پرسش آمده است، با اين رويكرد به آساني قابل حل خواهد بود.


مي توانيد براي اطمئان زيادتر در اين رابطه به يكي از حرم ها مانند حرم امام رضا عليه السلام رفته به بخش شفايافتگان مراجعه نماييد و اسم وآدرس افراد متعددي كه در حرم شفا يافته و بيماري صعب العلاجشان كه اسناد و گواهيهاي معتبر پزشكي بر آن ها دلالت دارد ، به عنايت حضرت ثامن الحجج عليه السلام بر طرف گرديده را به اسم ‌آدرس بشناسيد و جوياي خودشان و محل سكونتشان گرديد ..


                فقط براي خدا...




امام على عليه‏ السلام :

عِلمُ الْمُنافِقِ في لِسانِهِ وَعِلْمُ الْمُؤْمِنِ في عَمَلِهِ؛

دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در كردار اوست.                    


(غررالحكم، ص463)                                                                        



                           بسم الله الرحمن الرحيم

اختلافات اهل سنت با وهابيت:

 

فرقه ضاله وهابيت با بسياري از عقاند اهل سنت متفاوت است و اين يك مسلك , فرقه اي است من در آوردي كه توسط استعمار به وجود آمده است:

همانطور كه مي دانيد اهل سنت به چهار شاخه اصلي حنفي، حنبلي، شافعي و مالكي تقسيم مي شوند كه به مرور زمان برخي از اين شاخه ها به دهها زير شاخه تقسيم شده و هر كدام براي خود به مسلكي جداگانه با عقايدي خاص تبديل شدند.

وهابيت نيز يكي از فرقه هايي است كه خود را منتسب به حنبليها مي دانند بدين معني كه وهابيت بسياري از اعتقادات خود را از احمد بن حنبل و آراء و عقايد وي گرفته اند. با اين حال بسياري از علماي حنبلي نيز وهابيت را فرقه اي جدا از خود قلمداد كرده و از نزديكي به آن خود را مبرا كرده اند. به طور مثال ذهبى متوفّاى 774، دانشمند بلند آوازه اهل سنّت كه خود همانند ابن تيميّه(موسس اصلي فرقه ضاله وهابيت) حنبلى مذهب بود و در علم حديث و رجال سرآمد عصر خويش بود، در نامه‏اى خطاب به وى مى‏نويسد:


اى بى‏چاره! آنان كه از تو متابعت مى‏كنند در پرتگاه زندقه و كفر و نابودى قرار دارند ... نه اين است كه عمده پيروان تو عقب مانده، گوشه گير، سبك عقل، عوام، دروغ‏گو، كودن، بيگانه، فرومايه، مكّار، خشك، ظاهر الصلاح و فاقد فهم هستند. اگر سخن مرا قبول ندارى آنان را امتحان كن و با مقياس عدالت بسنج.

تا آن جا كه مى‏نويسد:


گمان نمى‏كنم تو سخن مرا قبول كنى! و به نصيحت‏هاى من گوش فرا دهى! تو با من كه دوستت هستم اين چنين برخورد مى‏كنى پس با دشمنانت چه خواهى كرد؟ به خدا سوگند، در ميان دشمنانت، افراد صالح و شايسته و عاقل و دانشور فراوانند، چنان كه در ميان دوستان تو افراد آلوده، دروغ‏گو، نادان و بى‏عار زياد به چشم مى‏خورند.( الإعلان بالتوبيخ، ص 77 و تكملة السيف الصقيل، ص 218.)

يا پدر محمد بن عبدالوهاب كه وهابيت از طرف وي جان تازه اي گرفت و در حقيقت وي وهابيت را به طور رسمي تاسيس كرد، در مورد فرزندش اين گونه اعتقاد داشت كه وي گمراه است و مردم را از ارتباط با وى برحذر مى‏داشت. (الدرر السنيّة فى الردّ على الوهّابيّه، ص 42)

با اين وجود روشن است كه وقتي خود علماي اهل سنت و بالاخص مذهب حنبلي خودشان را از رهبران اين فرقه اين طور دور مي كنند بدين معني است كه حتي اهل سنت نيز اين فرقه ضاله را قبول نداشته و آن را رد كرده اند.


به هر حال براي اينكه كاملا با نظر تمام علماي اهل سنت نسبت به اين فرقه آشنا شويم بايد بگوييم كه در يك جمع بندي كلي مي توان گفت كه جامعه اهل سنت نسبت به ابن‌تيميه، كه موسس اين فرقه ضاله است سه نظريه دارند:(با توجه به اين نظرات مي توان فرق اساسي بين اهل سنت و اين فرقه را به دست آورد)

1. معتقدند كه ابن‌تيميه، مشبّهه بود.

اهل سنت، مشبّهه را كافر مي‌دانند. يعني كسي كه خدا را به مخلوق تشبيه كند. ابن‌تيميه صراحت دارد كه خداي عالم، داراي دست و پا و چشم و صورت است. مانند ابو يعلي كه گفته بود خداي عالم همه چيز دارد و فقط دو چيز ندارد: ريش و عورت. (رك: وهابيت از منظر عقل و شرع)

2. عده‌اي مي‌گويند كه زنديق و ملحد و بي‌دين است. چون نسبت به نبي مكرم (صلي الله عليه و سلم) جسارت كرده و مي‌گويد وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت:مات فات.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) هيچ خاصيت و فائده‌اي ندارد و حتي براي خودش هم دفعِ ضرري ندارد.


يعني همان حرفي است كه حجاج گفت:

عصاي من، ارزشش از پيامبر بالاتر است، چون با اين عصا مي‌توانم يك مار يا عقربي را بكشم، ولي وجود پيامبر از كشتن مار و عقرب هم عاجز است.

3. عده‌اي هم مي‌گويند كه ابن‌تيميه منافق است. چون نسبت به اميرالمؤمنين جسارت كرده است. ابن‌تيميه مي‌گويد كه علي بن أبي طالب در 17 جا اشتباه كرد و خلاف قرآن فتوا داده است و در تمام جنگ‌هايي كه داشت، براي رسيدن به رياست جنگيد و از مصاديق اين آيه شريفه است:

تِلْكَ الدَّارُ الْآَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (سوره قصص/آيه83)


آيا بغض از اين بالاتر؟ در صحيح مسلم آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

لا يحبه إلا مؤمن و لا يبغضه إلا منافق.(صحيح مسلم، ج1، ص60)

ابن‌تيميه نسبت به اميرالمؤمنين (عليه السلام)، به قدري وقيحانه برخورد كرده است كه مثلا مي‌گويد:شيعه هم نمي‌تواند ثابت كند كه علي مسلمان بوده است!!.

يا:علي، علمي نداشت و شاگرد مكتب ابوبكر بوده و اگر چيزي هم ياد گرفته، از ابوبكر ياد گرفته است.


يا:جناب عثمان، حافظ قرآن بود و بعضي از شب‌ها، تمام قرآن را در يك شب مي‌خواند، ولي معلوم نيست كه علي بن أبي طالب،‌ همه قرآن را بلد بود يا خير.

يا در مورد صديقه طاهره مي گويد: و في فاطمة شعبة من النفاق.

(التنبيه و الرد لحسن السقاف، ص7 ـ كلمة الرائد لمحمد زكي الدين ابراهيم، ج2، ص546 )

شما كدام سني را مي شناسيد كه چنين اعتقاداتي داشته باشد و اين خود به خوبي روشن مي كند كه اين فرقه ضاله تا چه اندازه با اهل سنت فرق مي كند.

در پايان به كلامي از مولوي عبدالرحيم رضوي كه يكي از علماي كنوني اهل سنت است اشاره مي كنيم تا خودتان از زبان يك سني به ماهيت اهل سنت پي ببريد:


وي مي گويد: تفاوت نظري و فكري اين فرقه با اهل سنت زياد است. وهابيون در همه عقايد اسلامي با اهل سنت و بالجمله با مسلمانان تفاوت و اختلاف زيادي دارند؛ براي مثال زماني كه وهابيت را انگليس در بلاد حرمين شريفين راه‌ انداخت، آنها بيشتر علماي حرمين را كه اهل سنت بودند، به شهادت رساندند و همه آثار ديني و فرهنگي مسلمانان را و از جمله بارگاه‌هاي ملكوتي جنت البقيع را كه مقبره‌ها و عمارتهايي داشتند و حتي خود ضريح حضراي حضرت رسول (ص) را هم خواستند تخريب نمايند كه موفق نشدند. تاريخ گواه است كه آنها خون همه امت اسلامي را مباح مي‌دانستند به جز پيروان خود. آنها در راه كفر و عليه اسلام قيام كردند تا علماي اهل سنت واقعي، فرهنگ ديني و اعتقادي مسلمانان را از بين ببرند كه امروز اعتقادات سوء آنها بر همگان شناخته شده است؛ بنابراين در طرحي جديد تصميم گرفتند اين فرقه را با نام‌هاي ديگري به ميدان بياورند كه متاسفانه در كشور‌هاي اسلامي و در بين مسلمانان نفوذ كردند.


مساله‌اي كه امروز جاي تاسف زيادي دارد، اين است كه بعضي از مسلمانان گول اين راه كار جديد را خوردند كه در برخي موارد موجب تخريب چهره واقعي اهل سنت شده است. توصيه بنده به مسلمانان اين است كه اين گروه ضاله را كه تفاوت فكري و نظري و مقادير زيادي با عقايد اسلامي قديمي دارد مي‌توان شناخت پس همواره تلاش كنند كه در دام اين شياطين نيفتند؛ زيرا آنها در اقوام و قبيله‌ها و همه كشورهاي اسلامي نفوذ كرده‌اند…


برخي اختلاف نظرهاي وهابيت با اهل سنت:

1- از نظر وهابي ها هر وقت كسي شهادتين را بر زبان جاري كند، ولي به آن عمل نكند ارزشي ندارد و چنين كسي كافر و مشرك هست و خون و مال او حلال است ولي در مقابل مسلمانان همگي معتقدند كه هركسي شهادتين را بر زبان جاري كند مال و خونش محفوظ و محترم هست(جزيره العرب في القرن العشرين، ص341)

2- وهابي ها با استدلال به ظاهر برخي از آيات و روايات براي خدا جسم و جهت اثبات كرده اند و به روئيت حسي خدا معتقدند(كتاب التوحيد، ص157) در مقابل بسياري از علماي اهل سنت اعتقاد به تجسم خدا و روئيت حسي را جايز نمي دانند.( كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، صص410-414)

3- محمدبن عبدالوهاب معتقد بود كه تمام مسلمانان به حد شرك رسيده اند و از اين رو وي مسلمانان سني و شيعه اي كه اعتقادات او را قبول نداشتند را تكفير مي كرد در صورتي كه ائمه اهل سنت به ويژه ابوحنيفه تكفير اهل قبله را جايز نمي داند.

4- آنان فضائل انبيا و اولياي الهي را انكار مي كنند. از نظر وهابي ها نه عيسي بن مريم مي تواند مريض را به اذن خدا شفا دهد و نه آصف بن برخيا مي تواند تخت بلقيس را حاضر كند. نه سليمان فهم و درك زبان مورچه را دارد و نه پيامبر اكرم مي تواند از آينده(غيب) خبر دهد. ديگر مسلمانان با توجه به آيات قرآن كه در اين باره وارد شده است، همه اين موارد را قبول دارند (مخالفه الوهابيه للقرآن والسنه، ص15)

5-‎‌‍ وهابيان زيارت قبر انبيا و اوليا و سفر به قصد زيارت قبور آن بزرگواران را حرام و شرك مي دانند، ولي مذاهب 4گانه بالاترين ثواب را براي زيارت قبر نبي و مسافرت را براي آن قائل هستند.( الفقه علي المذهب الاربعه، ج2، ص540)


 6- سوگند دادن خداوند به حق مقام اوليا، از نظر وهابي ها حرام و موجب شرك هست، ولي حنفي ها و شافعي ها اين امر را مكروه، و (نه حرام و شرك) مي دانند.( سرگذشت وهابيت، ج1، ص16)

7- وهابي ها، نذر براي مردگان و اهل قبور و اوليا را شرك مي دانند. درحالي كه اهل سنت مي گويند اگر نذر براي بت نباشد لازم الوفا است.(الفقه علي المذهب الاربعه، ج1، ص139)

8 - توسل، شفاعت، تبرك جستن به پيامبر، استغاثه و طلب حاجت از پيامبران و اوليا و جشن گرفتن ميلاد پيامبر اكرم(ص) از نظر وهابيت جايز نيست، ولي اهل سنت همه اين ها را جايز مي دانند.

9- وهابي ها، گريه بر ميت را جايز نمي دانند، ولي شافعي قائل به جواز و حنابله قائل به مباح بودن هستند.( الفقه علي المذهب الاربعه، ج1، ص533)

10- وهابي ها، ساخت بنا بر روي قبر ها را حرام و موجب شرك، ولي اهل سنت آن را مكروه مي دانند.( الفقه علي المذهب الاربعه، ج1، ص536)

11- از نظر وهابي ها، عزاداري براي مرده حرام هست، ولي از نظر اهل سنت تا 3 روز مستحب وپس از آن مكروه هست.( الفقه علي المذهب الاربعه، ج1)

و دهها مورد ديگر

                                      صلوات...

                         يا علي ( ع )
              بسم الله الرحمن الرحيم

  قال على عليه ‏السلام :

اِنَّ العِلمَ حَياةُ القُلوبِ وَ نورُ البصارِ مِنَ العَمى وَ قُوَّةُ البدانِ مِنَ الضَّعفِ؛

 

به راستى كه دانش، مايه حيات دل‏ها، روشن كننده ديدگان كور و نيروبخش بدن‏هاى ناتوان است.

                                        

                                                                                (تحف العق
ول، ص 28)


              چيزي كه خداوند فرستاد: ...صلوات

                                             بسم الله الرحمن الرحيم






                    صلوات براي شهدا و امام شهدا...!!!




                      بسم الله الحمن الرحيم

امام صادق عليه السلام:

فِكرَةُ ساعَةٍ خَيرٌ مِن عِبادَةِ اَلفِ سَنَةٍ؛


يك ساعت انديشيدن در خير و صلاح از هزار سال عبادت بهتر است.

                                   

                                                (مصباح الشريعه،ص114)


                هميشه به ياد خدا باشيد

 

                                                يا هو

 لقمان حكيم عليه ‏السلام :

يَا بُنَىَّ اِذَا امتَلأََتِ المَعِدَةُ نَامَتِ الفِكرَةُ وَ خَرِسَتِ الحِكمَةُ وَ قَعَدَتِ الاَعضَاءُ عَنِ العِبادَةِ؛


فرزندم هرگاه شكم پر شود، فكر به خواب مى‏رود و حكمت، از كار مى‏ افتد و اعضاى بدن از عبادت باز مي مانند.

 

                                        


                                                                                                    (مجموعه ورام، ج 1، ص 102)






                                        فقط ... خدا .خدا . خدا

                                بسم الله الرحمن الرحيم

امام على عليه السلام :

أَعظَمُ المَصائِبِ الجَهلُ؛

بزرگ ترين مصيبت ها، نادانى است.

                                                                           
                                                                       
                                                            (تصنيف غرر الحكم و درر الكلم،ص 73 )



                                                 صلوات يادت ن ...؟؟؟

                      بسمي تعالي

 (قال رسول الله صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله) :

طَلَبُ العِلمِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ أَلا إِنَّ اللّه‏َ يُحِبُّ بُغاةَ العِلمِ؛

طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است. خداوند جويندگان دانش را دوست دارد.


(مصباح الشريعه،ص13)

                                                  صلوات

                                                                    بسمي تعالي               

قال رسول الله صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله :

خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ وَشَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ ؛

خير دنيا و آخرت با دانش است و شرّ دنيا و آخرت با نادانى.

(بحارالانوار، ج79، ص170)


                                                     صلوات

آيا گريه هاي حضرت زهرا( ع) موجب آزار مردم مي شده؟!!!

با توجه به اينكه در اسلام حق الناس مطلب مهمي است چرا حضرت زهرا سلام الله عليها با گريه هاي خود براي مردم مزاحمت ايجاد كرد تا آنجا كه مردم به اميرالمومنين عليه السلام گفتند به زهرا بگو يا شب گريه كند يا روز؟

اين شبهه‌ي يكي از شبهه هاي قديمي است كه امروزه نيز بسيار در سايت‌هاي دشمن اهل بيت مطرح مي‌گردد. لذا جهت اطلاع و فهم دقيق موضوع ، توجه به نكات مهم ذيل ضروري است:

اولا آناني كه نگران آزار و اذيت مردم هستند بايد توجه داشته باشند كه آزار و اذيت كنار زدن خليفة‌الله، جايگزيني حكومتي به غير از آن چه خداوند متعال فرموده است، غصب اموال، تحريف دين و ...، مضروب نمودن حضرت فاطمه (ع)، سوزاندن در خانه‌اش، شهيد كردن فرزندش و در نهايت شهيد ساختن خود ايشان و ديگر ائمه‌ي اطهار (ع)، مظالم بسيار بزرگ‌تري است تا صداي گريه‌ي مظلوم.

عجبا، آيا مي توان پذيرفت كه صداي گريه شخصيتي همچون صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله عليها موجب آزار و اذيت انسان شود. آناني كه چنين ايرادي گرفتند بويي از انسانيت نداشتند وگرنه در فراق مصيبت ديده اي همچون فاطمه زهرا با وي همدردي مي كردند نه اينكه بر مصيبتش بيفزايند. چگونه يك مسلمان مي تواند بپذيرد كه تنها بازمانده شخصيتي همچون رسول خدا در مصيبت آخرين فرستاده خدا گريه و زاري نكند و آرام باشد!!!

اين روايت خود به خوبي اوج نفهمي و خباثت مردم آندوران كه به حضرت ايراد مي گرفتند را مي رساند و نيز به همگان ثابت مي كند كه اهل بيت پيامبر تا چه اندازه مظلوم بوده اند.

به طور مثال مگر مي‌شود امروز به زنان بحرين، سوري، لبناني، افغاني ياعراقي و ... گفت: ما بر سر شما بمب مي‌ريزيم، همسران و كودكان شما را قطعه‌قطعه مي‌كنيم، خانه‌هايتان را بر سرتان خراب مي كنيم، حقوق ابتدايي شما را سلب مي‌كنيم و هر ظلمي كه از دستمان بر مي‌آيد روا مي‌داريم، اما مبادا شما گريه كنيد و يا احياناً صداي گريه‌ي شما را نامحرم بشنود. اين شرعاً جاي اشكال است؟! آن موقع هم همين‌طور بوده است.

ثانيا اما، اصل قضيه اين نيست كه مثلاً صداي ايشان آن قدر بلند بود كه در شهر مدينه مي‌پيچيد و اهالي شهر را آزرده مي‌كرد. آخر چه كسي مي‌تواند چنين فريادي داشته باشد؟

بلكه معترضين از دو قشر بودند. قشر اول مردم عادي و عوامي كه دلشان براي گريه‌هاي شبانه روزي حضرت زهراي اطهر (ع) مي‌سوخت. لذا توصيه مي‌كردند كه كمتر گريه كند. مثل ما كه به داغدار مي‌گوييم: كمتر گريه كن. اينطوري صدمه مي‌بيني.

« اينكه حضرت فاطمه(ع) در فراق پدرش گريه مي‏كرد درست است و در روايات متعددي اين مطلب آمده است و در بعضي از اين روايات آمده است كه همسايگان از گريه‏هاي فاطمه(ع) بي تاب شده بودند و به خدمت اميرالمؤمنين رسيدند و عرض داشتند سلام ما را به فاطمه (ع) برسان و بگو يا شب گريه كن و روز آرام بگير و يا روزها گريه كن و شب استراحت كن و... (بحارالانوار، جلد 43، ص 36 و 35)

اما قشر دوم، سياسيون مخالف، يعني اصحاب سقيفه، عوامل و طرفداران آنها بودند. آنها در روز دست كم سه نوبت به مسجد (خانه‌ي پيامبر اكرم – ص) مي‌آمدند و مردم گروه گروه به زيارت قبر پيامبر (ص) مي‌آمدند. خانه‌ي حضرت علي و فاطمه (ع) نيز همانجا بود و آنها شاهد بودند كه فاطمه سوگ و گريه‌اي مدام و شبانه روزي بر سر قبر پدر و يا حتي در خانه‌اش دارد.

اين حزن و گريه و اندوه و سوگ، براي كساني كه مي‌خواستند به محض رحلت حضرت رسول اكرم (ص)، قائله اسلام، پيامبر و خانواده‌اش به پايان بسيار گران تمام مي‌شد. چرا كه موجب توجه، هوشياري و تأثر اذهان عمومي مي‌گرديد. و گرنه هنوز مدتي از رحلت نگذشته بود و جاي داشت كه خود نيز حرص حكومت را رها مي كردند و مي‌آمدند ضمن تسلي بر بازمانده، بر قبر ايشان مي‌نشستند و گريه مي‌كردند. لذا با اين گريه و عزاداري مخالف بودند، هم چنان چه امروز با عزاداري و گريه و سوگواري شيعيان بر مصيبت‌هاي عاشورا مخالف هستند. چرا كه اين گريه‌ها، هوشياري و حركت ايجاد مي‌كند و اين به ضرر آنهاست.

علاوه بر اينكه در بررسي اين روايات بايد گفت بعضي از اين روايات ضعيف و غير قابل اعتماد مي باشد زيرا در هيچ منبع معتبر نيامده است و بعضي ها قابل توضيح است و علامه مجلسي (ره) نيز بعضي از اين روايات را غير قابل استناد و اعتماد مي داند. (بحارالانوار, ج 43, ص 177)

ثالثا از طرف ديگر اينكه قائل بشويم حضرت زهرا(سلام الله عليها) طوري گريه و جزع مي كرد كه موجب اذيت و سلب آسايش مردم مي شد. باتوجه به بزرگواري و عظمت و عصمت زهرا(سلام الله عليها) غير قابل تصور به نظر مي رسد. علامه سيد جعفر مرتضي عاملي در اين باره مي گويد: ((ما تصور نمي كنيم كه گريه زهرا(سلام الله عليها) در فراق پدرش آسايش مردم را به هم زد و موجب اعتراض آنان شد بلكه آنچه آنان را ناراحت كرد و به واكنش واداشت چيزي است كه وجود زهرا(سلام الله عليها) در كنار قبر پدرش با حالتي از حزن و اندوه و دلتنگي و دل شكستگي برمي انگيخت (يعني) مظلوميت زهرا(ع) كه بلافاصله پس از درگذشت پدرش به سراغ او آمده چه نمايانگر حالت تحريك مداوم مردم پاك نهاد و مخلص و با ايمان و در نتيجه نابودي خطي بود كه از انجام هيچ عملي در راه رسيدن به خواسته هايش فرو گذار نكرد گريه زهرا در فراق شخص رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلّم) به اندازه گريه آن بانو در تجسم سرنوشت غمباري كه به مجرد وفات پيامبر (ع)اسلام و اسوه هايش در خود فرو برد. نبود بنابراين گريه زهرا(سلام الله عليها) جزع از مصيبت و بزرگ شمردن فقدان شخص نيست كه با پذيرش قضا و قدر الهي منافات داشته باشد).ترجمه ماساه الزهرا (رنج هاي زهرا) علامه سيد جعفر مرتضي عاملي , مترجم : محمد سپهري , ص 302 و 301))

                                                  صلوات

 


بسمي تعالي

دنياي كوچك

شهيد حجت الاسلام عبدالله ميثمي

عراق منطقه را زير آتش گرفته بود .چند خمپاره سوت كشان به سمت ما هجوم آوردند.                                                                                                                            حاج آقا را مجبور كرديم بيايد داخل سنگر .سنگر كوچك بود و در واقع عادي    دو نفر هم حاضر نمي شدند داخل آن بشوند ؛ ولي آن شب چهار پنج نفربه آن پناه برديم.  حاج آقا ميثمي مي گفت : ((مي داني چرا ما در جاي به اين كوچكي جامان شد؟ ))گفتم :نه! گفت : (( به خاطر ترس! اگر انسان از خدا هم بترسد ، دنيا براي او كوچك و خار مي شود)) فكر... فكر... فكر....


دسته ها : شهدا
                             بسم الله الرحمن الرحيم

شهيدعلي صياد شيرازي

هرچي به بچه ها مي گفت : كم توقع باشين و كاراتونو خودتون انجام بدين، خودش
چند برابرعمل مي كرد.يادمه يه روز كه از مدرسه اومد، من تو حياط بودم.
ديگ آبگوشت روي چراغ بود ومن داشتم لباس مي شستم، اومد وگفت:
عزيز، گرسنمه،نهار چي داريم ؟؟؟ مي دونستم بچم آبگوشت نمي خوره، بهش گفتم :
علي جون چون كار داشتم، نتونستم چيز ديگه اي غيرآبگوشت درست كنم .
بچم هيچي نگفت، سرشو انداخت پائين ورفت توي آشپز خونه چند لحظه بعد
رفتم دنبالش، ديدم كتري رو پر كرده . گذاشته روي چراغ .
چاي كه دم شد، شيرينش كرد و بانون خورد . بعد شم رفت خوابيد .
علي خيلي كم توقع بود و هيچ وقت بد اخلاقي نكرد.

نتيجه: اخلاق شما در برابر پدر و مادرتان تمام آرزو هايتان را براورده مي كند
و دعا مادراين دو نعمت گران قدر كه هديه اي از طرف خداوند است
و تا آن ها را از دست نداده ايم بايد از آن ها استفاده كرد و چه خوب با كم توقعي
و شكر نعمت هاي خداوند را كنيم ! و راه شهدا را برويم.( التماس دعا )
                                                               

                                                                           ( روحشان شاد. صلوات )

دسته ها : شهدا

 

                    بسم الله الرحمن الرحيم

شهيد عباس باباي

يك سال بعد از عروسي مان يكي از رفقاي عباس ما رو به منزلش دعوت كرد وقتي رفتيم

ديدم اوضاع خيلي خرابه و مجلس زننده اي است عباس نتوانست تحمل كند و از آن جا آمد

بيرون خونه رسيديم زد زير گريه و شروع كرد خودش را سرزنش كردن بعدشم رفت وضو

گرفت و شروع كرد به نماز خواندن و مشغول خواندن قرآن و نماز شد اون شب خيلي از

دوستاش موندن و توجهي به رضايت خداوند نكردند ولي عباس باز هم نشان داد،قهرمان

ميدان مبارزه با نفس اماره است .

نتيجه : ما چقدر به رضايت خداوند فكر كرديم ! چقدر براي رضاي خداوند كار كرديم!

آيا هيچ موقع هوا هوس و نفس اماره مان را سرزنش كرده ايم ؟؟؟ بله بايد از سوزن

خانه وغذاي براي فرزندان براي رضاي خداوند باشد و كارهاي ديگرو... خداوند مي

فرمايد : اگر  شما مي دانستيد كه من چقدر شما را دوست دارم از غصه من غش مي

كرديد تا به من برسيد. فكر كن اگر خداوند مي خواست بر اساس ادالتش عمل كند، معلوم

نبود برسر ما چي مي آمد.( التماس دعا )

                                                     ( صلوات )

 

 


دسته ها : شهدا

براي رضاي خدا!!!

شهيد حسين خرازي

بهش خبر دادند پانزده نفر از بچه هاي كمين، ساعتهاست كه آب ندارن.

حاج حسين به يكي از بچه ها گفت : اسلحتو بردار و دنبال من بيا.

حاجي دست راستش قطع شده بود.

با دست چپ بيست ليتري آب رو كشيد روي دوشش و حركت كرد.

نتيجه : آيا كارهمه ي ما براي رضاي خدا است؟؟؟ ما براي چه آمده ايم ؟؟؟ چقدر زندگي مي كنيم ؟؟؟ آيا مدت عمرمان را مي دانيم؟؟؟ برداشتمان از اين دنيا براي آخرت چيست ؟؟؟تاحالا كسي از ماديات همراه خود برده ؟؟؟آيا تحمل آتش اين دنيا را داريم تا آتش جهنم؟؟؟كه سه هزار سال آن دنيا در آن دميده شده اول قرمز، سفيد ، سياه!!! خداوند به ما رحم كند!!!

مقام المعظم رهبري (عليه رحمةالله): مي فرمايند نگه داشتن ياد و خاطره شهدا و عمل كردن به گفتارهاي آنان كمتر از شهادت نيست.(آنان رفتند كه ما امنيت داريم.آيا ما بايد كشورمان رااز دست بدهيم)

                                                                                    ( صلوات )

خوني كه در رگ من است

                 اگر چه ناچيز و كم است

هديه براي رهبر است                                 ... جانم فداي رهبر

دسته ها : شهدا
 

منفورترين حلالها مي باشد؟؟  طلاق
بالاترين درجه اسراف؟؟ به هدر دادن عمر وسلامت و جواني
پايين ترين مراحل سقوط انسان؟؟  اسفل السافلين






j

                      بسم الله الرحمن الرحيم

مهدويت!!!

پرسش:  تعالي و كمال انسان از شاهراه سختي ها، بلايا، فقر، نعمت و محيط فساد مي گذرد حال آن كه در حكومت حضرت از اين مسائل نشانه اي نيست ؟؟؟

جواب: بايد توجه داشت سختي و فقر و گرفتاري ها و...وسيله اي هستند، براي پيشرفت و رشد انسان البته آن هم به شرطي كه به خوبي از آن بهره برداري كند.برخي براثرسختي و فقرنه تنها رشد نكرده اند؛   بلكه عقب گرد داشته و گاه از دين خارج شده اند ! پس اين مجموعه وسيله شدن به كمالند، نه اين كه خود هدف و كمال باشند.

اما اين كه در دوران امام زمان (عج) هيچ گونه سختي، بلا و مشكل وجود نداشته باشد، فرض درستي نيست. جهاد پيگير، تشكيل حكومت، رسيدگي به كارهاي مردم و...همه وهمه در آن دوران هم وجود دارد . بنا براين اين گونه نيست كه در آن دوران راحتي مطلق باشد و ناز نعمت و بخور بخواب به حدي است كه انسان از رشد ايماني، و شكوفاي عمل باز نماند !!! بلكه عدالت جهاني و فراگير وجود دارد، تبعيض ها از بين مي رود .

امنيت در تمام ابعادش ( فردي، اجتماعي،اقتصادي، سياسي و... )بر جامعه حاكم  مي شود، اما سختي نيز هست، چرا كه متدينان و همراهان حضرت مهدي(عج) بايد او را در اداره جهان آن هم با عدالت فراگير،ياري كنند . قطعاً در اداره جهاني به اين گستردگي و وسعت مشكلات و... همه معجزه حل نمي شود.

در رابطه با كمال انسان راه هاي بديلي وجود دارد و مسئله مهم آن است كه در هر شرايط از عوامل با دليل استفاده كند .راه تكامل گاه از گردنه هاي سخت و دشوار بلاها و مصايب عبور مي كند و گاه از دشت هموار نعمت ها، اما هيچ يك از اين دو به خود رساننده به كمال نيستند .مهم آن است كه درگاه سختي و نعمت انسان با آنها برخود كند و در راه كمال آن را به كار گيرد .

آنچه در زمان استقرار حكومت امام مهدي (عج) رخ مي دهد، شرايطي هموار است كه انسان ها در پناه آن مي توانند با افزايش معرفت به اصلاح اخلاقي و تهذيب نفس خويش ، مدارج كمال و سير الي الله را با سهولت بيشتري نسبت به شرايطي پيشين طي كنند.   




  1. اصلش مستحب و فرعش واجب است؟؟  سلام
  2. بيچاره اي كه روز گارش ازفقير هم بدتر است؟؟  مسكين
  3. نوعي حيوان كه بهتر است ايستاده كشته شود؟؟ شتر














تمام ايات اين سوره با حرف ((ر)) ختم مي شود؟؟  سوره قمر
عرو س قران نام دارد؟؟   سوره رحمان
 قلب قران است؟؟  سوره يس
  1. ايه اي ازقران كه از دو طرف خوانده مي شود؟؟(ربّك فكبّر)
  2. برادر قران معرفي شده است ؟؟  نهج البلاغه
  3. سوره اي كه در شأن حضرت فاطمه زهرا نازل شده؟؟  كوثر
سوگند خداوند!!!
عربي شنيد كسي اين آيه را مي خواند :
(( فَوَ رَبَّ السَّماءِ وَ الأَرضِ إِنَّهُ لَحَقُّ مِثلَ ما أَنَّكُم تَنطِقُون؛؛سوگند به پرودگار آسمان و زمين كه اين مطلب حق است ، همان گونه كه شما سخن مي گويد )).
با شنيدن آيه بي هوش شد .پرسيدند :  چه شد كه اين چنين شدي ؟؟؟گفت:

تعجب مي كنم چه اتفاقي افتاده كه خداوند ناچار شده به خودش قسم ياد كند؟!

                                                                                                                                 

                                 (( ظريفان و قرآن ، ص 62 ))

                                                                                        

شكايت به خدا!!!
روزي از دست بخيلي، ناني به زمين افتاد. سگي آن را برداشت و دويد .
بخيل هر چه كرد كه به او برسد ، نتوانست گريه كنان برگشت . مردم از وي پرسيدند :
چرا گريه مي كني؟؟؟گفت:
 (( إنَّما أَشكُو بَثِّي وَ حُزنِي إِلَي اللَهَ ؛من، غم و اندوهم را تنها به خدا مي گويم
(و شكايت نزد او مي برم).(سوره يوسف <12 >:86 ).))
   هرگز قِصّه ي اين غُصّه را جزء به خداي متعال نمي گويم ؛چرا كه او سگ را آفريد است.

نتيجه :شكايت براي طنز ما از خدا شكايت نمي كنيم چون هر چيز در اطراف ما هست از طرف خداوند داريم به ما انفاق مي كنند (مثل :خورشيد كه نور انفاق مي كند .ماه كه باعث مي شود كه تقويم قمري داشته باشيم.زمين كه تمام غذاهاي كه از آن برداشت مي شود .باد كه ابر و باران مي آورد و...)و به هركس اعتماد نكنيم راز و مشكلمان را فقط به خدا بگويم.


                                                                     [ ظريفان و قرآن ،ص 34 ]

  • 1)       سوره اي از قران كه همنام يكي از فلزات است؟؟    حديد
  • 2)      نام سوره اي از قران كه سِلاح عالم ميباشد؟؟    قلم
  • 3)      نام سوره اي در قران كه همنام نوعي ميوه است؟؟  تين (انجير)

 

X