استدلالهاي قرآن بر معاد
دو نوع استدلال در قرآن هست . يك نوع استدلال بر معاد ، بر اساس توحيد است كه قرآن ميگويد ممكن نيست خدا خدا باشد ولي معادي نباشد ، يعني اگر معاد نباشد خلقت عبث است . اين خودش يك استدلال است . قرآن خواسته روي اين مطلب استدلال كند : " « ا فحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لا ترجعون »" . البته ما روي اين استدلالها بعد بيشتر صحبت ميكنيم ولي حالا اين مدعاي خودمان را كه " معاد از اصول دين است " ميخواهيم بگوييم روي چه حساب است . قرآن در واقع اين طور ميگويد : يا بايد بگوييد خدايي نيست ، پس خلقت و آفرينش عبث و باطل و بيهوده است ، دنبال حكمت در خلقت نبايد رفت و مانعي نخواهد داشت كه خلقت بر عبث و بيهوده باشد ، و يا اگر خدايي هست كه جهان را آفريده است معادي هم بايد باشد ، معاد متمم خلقت است ، مكمل خلقت است ، جزئي از خلقت است كه با نبودن آن خلقت ناقص است ، خلقت عبث و بيهوده است. يك سلسله استدلالهاي ديگر هم در قرآن هست كه همان نظام موجود و مشهود را دليل بر قيامت قرار ميدهد . در اول سوره حج و مؤمنون هست كه ايها الناس ! اگر در بعث و در قيامت شك و ريب داريد ، پس ببينيد خلقت خودتان را ، بعد خلقت خود ما را ميگويد كه شما را از نطفه آفريديم ، نطفه را از خاك آفريديم ، بعد نطفه را به علقه و علقه را به مضعه تبديل كرديم ، بعد براي مضعه استخوان قرار داديم ، بعد گوشت پوشانديم ، بعد شما را به صورت طفل در آورديم ، " « ثم انكم بعد ذلك لميتون 0 ثم انكم يوم القيامة تبعثون »" همچنين كأنه همين راهي را كه تا حالا آمدهايد ادامه ميدهيد تا منتهي ميشود به قيامت . پس سر اينكه معاد را جزء اصول دين قرار دادهاند ، نه صرف [ اين بوده كه معاد ] يكي از ضروريات دين و از توابع نبوت بوده است ، بلكه يك مسألهاي بوده كه راه استدلال بر آن لا اقل تا اندازهاي باز بوده و قرآن ميخواسته است كه مردم به مسأله قيامت [ به عنوان يك مسأله مستقل اعتقاد پيدا كنند ] .