گردش روزها ما را در آستانه حلول ماه رحمت و مغفرت الهي قرار داد. ماهي كه سالكان و عاشقان كوي دوست آداب و مناسك ماههاي رجب و شعبان را به اميد و هدف ورود به ماه رمضان آن هم با پاكيزگي روح و روان به جا آورده اند ونفس و جان و روح خود را براي ضيافتي مهيا ساختند كه در آن ميهماني به جاي طعام چرب و شيرين و نوشيدني هاي گوارا از وارد شوندگان با غفران و رحمت و ديدار وجه يار پذيرايي مي كنند. آنان اندرون را از طعام و شراب تهي داشتند تا در آن ،نور خيره كننده وجه ميزبان را مشاهده كنند و با دوست فارغ از قيل و قال عالم ملك و زدوبندهاي حيواني خلوت كنند و از خرمن معرفت الهي خوشه هايي را بر گرفته و توشه و آذوقه بقيه سال خود قرار دهند.
در قديم آنگاه كه عرب نام ماههاي خود را تعيين مي كرده ، دقت داشت كه آن ماه با چه زماني مقارن است و به آن مناسبت نامگذاري مي كرد.آنان زماني ماه رمضان را نام نهادند كه اوج گرماي تابستان مستقيم شعاع خورشيد بر زمين بود. به اين دليل آن را رمضان خواندند چون رمض يعني تابش شديد خورشيد بر زمين و صلاه الرمضان يعني نماز ظهر.
ماه رمضان با مسمايي است زيرا محور نامگذاري اين ماه توسط عرب ، با توجه به شدن گرما و سوختن و داغي زمين بوده است. در ماه رمضان هم سوختن هست ، سوختن گناه و پاك شدن انسان از آن.
از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله پرسيدند : چرا به ماه رمضان ،ماه رمضان گفته اند؟ فرمود : زيرا “ امرض الله فيه ذنوب العباد ” يعني خدا در آن ماه گناهان بندگانش را مي سوزاند و مي ريزد. به طوري كه بنده با خروج از ماه مبارك رمضان آنگونه پاك مي شود كه گويا تازه از مادر متولد شده است. ماه رمضان ماه صبر خوانده شده است زيرا مسلمانان با روزه داري صبر و استقامت خود را د راين ماه به نمايش مي گذارند و يكي از مصاديق صبر در قرآن كريم روزه است. رمضان يكي از اسماء الهي نيز مي باشد عليهذا در آداب خواندن اين ماه تأكيد شدهاست كه به ماه رمضان نگوييد “ رمضان ” چون نام خدا را در اذهان تداعي مي كند؛ بلكه بگوييد “ ماه رمضان ”.
ازميان ماههاي الهي كه در ميان عرب و غير عرب نامگذاري شده ، تنها نام ماه رمضان در كتاب الهي مذكور شده است. ذكر اين ماه با تجليل فراوان در قرآن و به يادآوردن عبادت و اهميت خاص آن نشانه عظمت اين ماه ميباشد . اهميت اين ماه از جنبههاي مختلف مورد توجه خداوند است كه پرداختن به آنها مجالي مستقل مي طلبد.
محمد ناصر حسيني علايي
نمازهاى وارد شده در ماه مبارك رمضان ؟؟؟
علامه مجلسى_ رحمه الله عليه_ در زادالمعاد در فصل آخر
اعمال ماه رمضان به نقل از مفاتيح الجنان نوشته است:
* نماز شب اول, چهار ركعت, در هر ركعت بعد از حمد پانزده مرتبه توحيد.
* نماز شب دوم, چهار ركعت, در هر ركعت بعد از حمد بيست بار انا انزلناه.
* نماز شب سوم, ده ركعت, در هر ركعت حمد و پنجاه بار توحيد.
* نماز شب چهارم,هشت ركعت, در هر ركعت بحمدبو بيست مرتبه انا انزلناه.
* نماز شب پنجم,دو ركعت در هر ركعت حمد و پنجاه بار توحيد و بعد از سلام,صد مرتبه اللهم صل على محمد و آل محمد.
* نماز شب ششم, چهار ركعت, در هر ركعت حمد و سوره تبارك الذى بيده الملك.
* نماز شب هفتم,چهار ركعت, در هر ركعت حمد و سيزده مرتبه انا انزلناه.
* نماز شب هشتم, دو ركعت, در هر ركعت حمد و ده مرتبه توحيد و بعد از سلام هزار مرتبه سبحان الله.
* نماز شب نهم,شش ركعت, ميان نماز شام و خفتن, در هر ركعت حمد و هفت مرتبه آيه الكرسى و پس از آن پنجاه مرتبه اللهم صل على محمد و آل محمد.
* نماز شب دهم,بيست ركعت, در هر ركعت حمد و سى مرتبه توحيد.
* نمازشب يازدهم, دو ركعت,در هر ركعت حمد و بيست بار انااعطيناك الكوثر.
* نماز شب دوازدهم,هشت ركعت, در هر ركعت حمد و سى مرتبه انا انزلناه.
* نماز شب سيزدهم,چهار ركعت, در هر ركعت حمد و بيست و پنج مرتبه توحيد.
* نماز شب چهاردهم,شش ركعت, در هر ركعت حمد و سى مرتبه اذا زلزلت.
* نماز شب پانزدهم,چهار ركعت, در دو ركعت اول بعد از حمد صد مرتبه توحيد و در دو ركعت ديگر پنجاه مرتبه توحيد.
* نماز شب شانزدهم,دوازده ركعت, در هر ركعت حمد و دوازده مرتبه الهيكم التكاثر.
* نماز شب هفدهم, دو ركعت, در ركعت اول حمد و هر سوره كه خواهد و در ركعت دوم حمد و صد بار توحيد و بعد از سلام صد مرتبه لا اله الا الله.
* نماز شب هجدهم,چهار ركعت, در هر ركعت حمد و بيست و پنج بار انا اعطيناك الكوثر.
* نماز شب نوزدهم, پنجاه ركعت حمد و پنجاه مرتبه اذا زلزلت. و گويا مراد آن باشد كه در هر ركعت يك بار بخواند زيرا در يك شب دو هزار و پانصد بار اذا زلزلت خواندن دشوار است.
* نماز شب بيستم و بيست و يكم و بيست و دوم و بيست و سوم و بيست و چهارم, در هر يك هشت ركعت به هر سوره اى كه ميسر شود.
* نماز شب بيست و پنجم,هشت ركعت, در هر ركعت حمد و ده بار توحيد.
* نماز شب بيست و ششم,هشت ركعت, در هر ركعت حمد و صد بار توحيد.
* نماز شب بيست و هفتم,چهار ركعت, در هر ركعت حمد و تبارك الذى بيده الملك. و اگر نتوانست بيست مرتبه توحيد.
* نماز بيست و
هشتم,شش ركعت, در هر ركعت حمد و صد مرتبه آيه الكرسى وصد مرتبه توحيد و صد مرتبه
كوثر و بعد از نماز صد مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد.
نماز
شب بيست و هشتم موافق آنچه من يافتم بدين صورت است:
شش
ركعت نماز كند به فاتحه الكتاب و ده مرتبه با آيه الكرسى و ده مرتبه كوثر و ده
مرتبه قل هو الله احد و صد مرتبه صلوات بفرستد بر پيغمبر ـ صلى الله عليه و آله و
سلم ـ صلوات بفرستد.
* نماز بيست و نهم, دو ركعت, درهر ركعت حمد و بيست مرتبه توحيد.
* نماز سى ام, دوازده ركعت, در هر ركعت حمد و بيست مرتبه توحيد و در پايان صد بار صلوات بر محمد و آل محمد, و اين نمازها همين طور كه گفته شد, هر دو ركعت يك سلام دارد.
بدانيد درباره ماه رمضان؟؟؟
رمضان اسمى از اسماء الهى مى باشد و نبايست به
تنهائى ذكر كرد. مثلا بگوئيم،
رمضان آمد يا رفت، بلكه بايد گفت ماه رمضان آمد، يعنى ماه را بايد به اسم اضافه نمود،
در اين رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) گوش فرا مى دهيم.
رمضان از اسماء الله است:
هشام بن سالم نقل روايت مى نمايد و مى گويد: ما
هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (عليهما السلام) بوديم، پس سخن
از رمضان به ميان آورديم.
فقال عليه السلام: لا تقولوا هذا رمضان، و لا ذهب رمضان و لا جاء رمضان، فان رمضان
اسم من اسماء الله عز و جل لا يجيى و لا يذهب و انما يجيىء و يذهب الزائل و لكن
قولوا شهر رمضان فالشهر المضاف الى الاسم و الاسم اسم الله و هو الشهر الذى انزل
فيه القرآن، جعله الله تعالى مثلا و عيدا و كقوله تعالى فى عيسى بن مريم (عليهما
السلام) و جعلناه مثلا لبنى اسرائيل.
امام عليه السلام فرمود: نگوئيد اين است رمضان، و نگوئيد رمضان رفت و يا آمد، زيرا
رمضان نامى از اسماء الله است كه نمى رود و نمى آيد كه شىء زائل و نابود شدنى
مى رود و مى آيد، بلكه بگوئيد ماه رمضان، پس ماه را اضافه كنيد در تلفظ به اسم،
كه اسم اسم الله مى باشد، و ماه رمضان ماهى است، كه قرآن در او نازل شده است، و
خداوند آن را مثل و عيد قرار داده است همچنانكه پروردگار بزرگ عيسى بن مريم (سلام
الله عليهما) را براى بنى اسرائيل مثل قرار داده است، و از حضرت على بن ابى طالب
(عليه السلام) روايتشده كه حضرت فرمود: «لا تقولوا رمضان و لكن قولوا شهر رمضان
فانكم لا تدرون ما رمضان» شما به راستى نمى دانيد كه رمضان چيست (و چه فضائلى در
او نهفته است)
واژه رمضان و معناى اصطلاحى آن:
رمضان از مصدر «رمض» به معناى شدت گرما، و تابش
آفتاب بر رمل... معنا شده است، انتخاب چنين واژهاى براستى از دقت نظر و
لطافتخاصى برخوردار است. چرا كه سخن از گداخته شدن است، و شايد به تعبيرى دگرگون
شدن در زير آفتاب گرم و سوزان نفس و تحمل ضربات بى امانش،زيرا كه رمضان ماه تحمل
شدائد و عطش مى باشد، عطشى ناشى از آفتاب سوزان يا گرماى شديد روزهاى طولانى
تابستان.
و عطش ديگر حاصل از نفس سركشى كه پيوسته مى گدازد، و سوزشش براستى جبران ناپذير
است.
در مقايسه اين دو سوزش، دقيقا رابطه عكس برقرار است، بدين مفهوم كه نفس سركش با
چشيدن آب تشنهتر مى گردد، وهرگز به يك جرعه بسنده نمى كند، و پيوسته آدمى را در
تلاش خستگى ناپذير جهت ارضاى تمايلات خود وا مى دارد. و در همين رابطه است كه
مولوى با لطافت هرچه تمامتر اين تشبيه والا را به كار مى گيرد و مى گويد:
آب كم جو تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست تا سقا هم ربهم آيد جواب
تشنه باش الله اعلم بالصواب زين طلب بنده به كوى حق رسيد درد مريم را به خرما بن
كشيد .
|
اما از سوى ديگر، عطش ناشى از آفتاب سوزان سيرى پذير است، و قانع كننده.
فلسفه و حكمت روزه:
روزه از نظر بهداشت جسم و سلامتبدن و ابعاد ديگر
داراى فوايد فراوانى است، روزه در سلامت معده و پاكسازى آن از انواع غذاها كه موجب
انواع بيمارىهاست اثرات فوق العادهاى دارد.
مركز بيماريها معده است:
پيامبر خدا فرمود: «المعدة بيت كل داء، و
الحمئة راس كل دواء»
معده مركز و خانه هر دردى است، و پرهيز و اجتناب (از غذاهاى نامناسب و زياد خورى)
اساس و راس هرداروى شفابخش است.
پيامبر(ص) سه باب از علوم بروى ما گشود :
پيامبر عظيم الشان اسلام در يك بيانيه كوتاه، اثرات و فوائد سه چيز را به اين شرح بيان مى فرمايد:
«اغزوا تغنموا، و صوموا تصحوا، و سافروا تستغنوا»
اول، جنگ و جهاد كنيد تا مستغنى شويد، كه غنائم جنگى باعث استغنا مى باشد، دوم، روزه بگيريد تا صحت و سلامتى خويش را تضمين كنيد، سوم، سفر كنيد تا مالدار شويد، زيرا مسافرت و حمل كالاى تجارتى از شهرى به شهر ديگر يا از كشورى به كشور ديگر باعث رفع نيازمندىهاى جامعه و عمران كشورها مى گردد.
در اين سه جمله پيامبر(صلى الله عليه و آله) سه باب از درهاى علم: جهاد (كه خود باعث تمكن و امكانات مالى مى شود)، بهداشت جسم و اقتصاد جامعه را بر روى ما مى گشايد.
امام على(ع) در فلسفه روزه چه مى فرمايد؟
ما اگر پوياى فلسفه روزه و حكمت تشريع آن باشيم و از خواص و فوائد آن بخواهيم اطلاعات بيشترى پيدا كنيم و به اشكال تراشيهاى منتقدين پاسخ اقناع كننده بدهيم به سخنان حكيمانه و درربار حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه گوش فرا مى دهيم در قسمتى از اين خطبه امام مى فرمايد:
«و مجاهدة الصيام فى الايام المفروضات، تسكينا لاطرافهم، و تخشيعا لابصارهم، و تذليلا لنفوسهم و تخفيضا لقلوبهم، و اذهابا للخيلاء عنهم لما فى ذلك من تعفير عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق كرائم الجوارح بالارض تصاغرا و لحقوق البطون بالمتون من الصيام تذللا» اميرمؤمنان عليه السلام به دنباله
مطالب ارزشمندى مى فرمايد: از خدا بترسيد و از كيفر تباهكارى در دنيا، و از زيان ستمگرى در آخرت ... و خداوند بندگان مؤمنش را حفظ مى فرمايد، به وسيله نمازها و زكاتها، ( و سپس فوائد و پارهاى از علل و فلسفه روزه را بيان مى فرمايد) و كوشش در گرفتن روزه در روزهاى واجب، براى آرام ماندن دست و پا و اندام و ديگر ايشان (از معصيت و نافرمانى) و چشم به زير انداختنشان و فروتنى جانهاشان، و زبونى دلهاشان، و بيرون كردن كبر و خودپسندى از آنان، چون در نماز است ماليدن رخسارهاى نيكو براى فروتنى، و (هنگام سجده نمودن) چسبانيدن اعضاء شريفه (هفت موضع) را به زمين براى اظهار كوچكى و «ذلت به پيشگاه با عظمتش» و در روزه رسيدن شكمها به پشتها براى خضوع و ناچيز دانستن خويش كه روزه و نماز و زكات فلسفهاش سازندگى و تزكيه، و تذلل و تقلل به پيشگاه حضرت حق است، و از چيزهائى است كه مى تواند آدمى را از چنگ شيطان نجات بخشد، و از انواع بيماريهاى ظاهرى و باطنى برهاند، و مخصوصا درس مقاومت و مبارزه را عملا ياد آدمى دهد، مخصوصا روزه است كه از امتيازات بخصوص برخوردار است، كه پاداش آن فقط به خداوند بزرگ برگزار شده است.
كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) درجائى ديگر مى فرمايد:
«و الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق»
روزه براى آزمايش اخلاص مردم است:
خداوند روزه را براى آزمايش اخلاص مردم واجب فرموده است، كه روزه در اخلاص عمل بسيار مؤثر است، يعنى كسى كه روزه مى گيرد و تمامى روز را با همه امكان بخوردنيها و آشاميدنىهايى كه در اختيار دارد، در عين حال امساك مى نمايد، جز اخلاص به پيشگاه حضرت حق مفهومى ديگر ندارد، و در قسمتى از نهج البلاغه مى فرمايد:
«و صوم شهر رمضان فانه جنة من العقاب» و
يكى از دلائل وجوب روزه اين است كه روزه ماه رمضان سپر است از عقاب الهى، يعنى
روزه موجب غفران و آمرزش گناهان و معاصى انسان است، كه به وسيله روزه نجات از آتش
جهنم و عقوبت پروردگار به دست مى آيد.
خدايا از گرسنگى بتو پناه مى آوريم:
فوائد كم خورى از نظر بهداشت و تندرستى جسم و روح،
درست است كه آدمى تاب گرسنگى زياد را ندارد، و اسلام هم نخواسته است كه انسان خود
را در زحمت تحمل گرسنگى زياد قرار دهد، بلكه در بعضى روايات رسيده است: «اللهم
اعوذ بك من الجوع» خدايا از گرسنگى به تو پناه مى برم، ولى در عين حال بايد
متوجه بود، كه مقدارى از گرسنگى براى انسان لازم است! و فوائد بسيارى در بردارد، و
بر عكس پورخورى و سير بيمارى زيادى به همراه مى آورد.
از نظر بهداشت و تندرستى، بايد غذا كمتر مصرف شود، و هنوز اشتهاء تمام نشده، دست
از غذا خوردن بكشد، به تجربه ثابتشده است. افرادى كه كم مى خورند، از كسانى كه
هميشه سير مى خورند سالمتر مى باشند، و تن درستترند.
ابعادى در فلسفه روزه از بيان امام صادق(ع):
هشام بن حكم از رئيس مذهب تشيع حضرت جعفر بن محمد
(عليهما السلام) مى پرسد از علت و فلسفه روزه، امام مى فرمايد: «انما فرض الله
الصيام ليستوى به الغنى و القير و ذلك ان الغنى لم يكن ليجد مس الجوع، فيرحم
الفقير، لان الغنى كلما اراد شيئا قدر عليه، فاراد الله تعالى ان يسوى بين خلقه، و
ان يذيق الغنى مس الجوع و الالم ليرق على الضعيف و يرحم الجائع»
حضرت صادق(عليه السلام): براستى خداوند روزه را واجب كرد، تا به وسيله او بين
اغنياء و فقراء مساوات و برابرى به وجود آيد، و اين براى آن است كه ثروتمندانى كه
هرگز درد گرسنگى را احساس نكردهاند، به فقراء ترحم نمايند، زيرا اغنياء هرگاه (خوردنى
و آشاميدنى را) اراده نمودند (و هوس هر نوع ماكولات و مشروبات كردند) برايشان ميسر
است، پس خداوند متعال «روزه را واجب نموده» كه تا بين بندگانش از فقير و
غنى، برابرى به وجود آورد، و اينكه سرمايه داران مسلمان الم جوع و گرسنگى را لمس
نمايند، تا بر ضعفاء رقت آوردند، و بر گرسنگان عالم ترحم نمايند، (و اين تنها شعار
اسلام است، آرى تنها مكتبى كه به حال گرسنگان عالم ترحم نمايند، (و اين تنها شعار
اسلام است، آرى تنها مكتبى كه به حال گرسنگان و محرومان مى انديشد اسلام است. )
خصال هفتگانه مخصوص روزه داران :
در حديثى طويل حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) از
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) چنين نقل مى فرمايد كه پيامبر (صلى الله عليه و
آله) فرمود: «ما من مؤمن يصوم شهر رمضان احتسابا الا اوجب الله تبارك و تعالى له
سبع خصال: اولها يذوب الحرام من جسده، و الثانية يقرب من رحمة الله عزوجل، و
الثالثة قد كفر خطيئة ابيه آدم، و الرابعة يهون الله عليه سكرات الموت و الخامسة
امان من الجوع و العطش يوم القيمة و السادسة يطعمه الله عزوجل من طيبات الجنة، و
السابعة يعطيه الله عزوجل برائة من النار، قال: صدقتيا محمد» .
هيچ مؤمنى نيست كه ماه رمضان را فقط به حساب خدا روزه بگيرد، مگر آنكه خداى تبارك
و تعالى فتخصلت را براى او واجب و لازم گرداند:
1- هر چه حرام در پيگرش باشد محو و ذوب گرداند، 2- به حمتخداى عزوجل نزديك مى شود، 3- (با روزه خويش) خطاى پدرش حضرت آدم را مى پوشاند، 4- خداوند لحظات جان كندن را بر وى آسان گرداند، 5- از گرسنگى و تشنگى روز قيامت در امان خواهد بود، 6- خداى عزوجل از خوراكيهاى لذيذ بهشتى او را نصيب دهد، 7- خداى و عزوجل برائت و بيزارى از آتش دوزخ را به او عطا فرمايد. (پرسش كننده در اين حديث مفصل، عالم يهودى بود) كه عرض كرد راست گفتى اى محمد.
فلسفه و دلائل وجوب روزه از امام رضا(ع):
امام رضا(عليه السلام) در فلسفه و دلائل وجوب روزه مى فرمايد:
«انما امروا بالصوم لكى يعرفوا الم الجوع و العطش،
فيستدلوا على فقر الآخرة، و ليكون الصائم خاشعا ذليلا مستكينا ماجورا و محتسبا
عارفا،صابرا على ما اصابه من الجوع و العطش، فيستوجب الثواب مع ما فيه من الامساك
عن الشهوات و يكون ذلك واعظا لهم فى العاجل و رائضا لهم على اداء ما كلفهم و دليلا
لهم فى الآجل و ليعرفوا شدة مبلغ ذلك على اهل الفقر و المسكنة فى الدنيا فيؤدوا
اليهم ما افترض الله لهم فى اموالهم»
وقتى از حضرت درباره فلسفه روزه مى پرسند، مى فرمايد: همانا (مردم) مامور به
روزه شدند تا بشناسند درد و ناگواريهاى گرسنگى و تشنگى را، و آنگاه استدلال كنند
بر سختيهاى گرسنگى و تشنگى و فقر آخرت، (كه پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه
شعبانيه مى فرمود: و اذكروا بجوعكم و عطشكم جوع يوم القيمة و عطشة، ياد آوريد از
گرسنگى و تشنگى روزه داريتان گرسنگيها و تشنگيهاى روز قيامت را، كه اين يادآورى
انسان را به فكر تدارك قيامت مى اندازد كه تا سعى كند، جد و جهد بيشترى در كسب
رضاى خداوند و كمك به مخلوق ضعيفش بنمايد و آنان را از امكانات مادى و غير مادى
خويش بهرهمند سازد(.
(آنگاه امام عليه السلام خصوصيات صائم را اين چنين توصيف مى فرمايد) و هر آينه
روزهدار بايد (به پيشگاه خداوند) بندهاى خاشع و ذليل و داراى استكانت و وقار
باشد، (و خود و عمل خويش را) ماجور و مثاب دانسته، (و بداند كه اعمال و زحماتش) به
حساب مى آيد، (و ناديده گرفته نمى شود) و در همه حال به آنچه كه انجام مى دهد
از عبادات عارف باشد، و بر آنچه كه از گرسنگى و تشنگى به او مى رسد صبر كند، و در
آن هنگام با امساك از شهوات (و پيروى نكردن از نفس اماره بسوء) مستوجب ثواب
فراوانى مى شود، (و خداوند اجر و ثواب عبادت روزهداريش را به او مرحمتخواهد
فرمود) و اين اوصاف حميده (كه براى صائم ذكر شد) واعظ خوبى براى روزهداران در
دنيا خواهد شد، (كه اثرات وضعى اين اوصاف كاملا در چهره و اعمال و رفتار آنان
مشهود خواهد گشت) و رائض و راغب استبر روزهداران بر اداء آنچه كه مكلف به آنند و
اهنماى خوبى براى آنان است در عالم عقبى، و آنان بايد بشناسند شدت و اهميت مشكلات
فقرا و بيچارگان را كه تا رحمت آورند بر فقراء و مساكين در دنيا، سپس اداء نمايند
حقوق آنان را كه خداوند در اموالشان مقرر فرموده است. (يعنى اينطور نباشد كه خود
خوب بخورند و بپوشند و ديگران گرسنه باشند.
شاعر عرب «حاتم بن عبد الله طائى» مى گويد:
و حسبك داء ان تبيتببطنة و حولك اكباد تحن الى القد!
يعنى: اين درد براى تو بس است كه شب با شكم پر بخوابى و در گردت جگرها باشد كه قدح
پوستى را آرزو كنند (و براى آنان فراهم نشود چه جاى آنكه طعام داشته باشند.
بحثى ديگر در فلسفه روزه از امام رضا(ع):
امام رضا (عليه السلام) در يك پرسش ديگر از فلسفه
روزه چنين مى فرمايد: «علة الصوم لعرفان مس الجوع و العطش ليكون العبد ذليلا
مستكينا ماجورا محتسبا صابرا فيكون ذلك دليلا على شدائد الآخرة، علت روزه از براى
فهميدن الم و درد گرسنگى و تشنگى است، تا بنده ذليل و متضرع و ماجور و صابر باشد و
بفهمد شدائد آخرت را، مع ما فيه من الانكسار له عن الشهوات و اعظاله فى العاجل
دليلا على الآجل ليعلم مبلغ ذلك من اهل الفقر و المسكنة فى الدنيا و الآخرة»
علاوه بر اين كه در روزه انكسار شهوات و موعظه هست از براى امر آخرت تا بداند حال
اهل فقر و فاقه را در دنيا و عقبى. بلى اين است قسمتى از فلسفه روزه از بيان حضرت
رضا عليه آلاف التحية و الثناء.
بلى روزه از افضل طاعات است، زيرا كه روزه مشتمل بر انكسار شهوات بهيميه است كه
شريعت آسمانى و احكام الهى نيامده مگر براى تعديل شهوات و توقيف و مهار آنها كه در
حد اعتدال انجام گرفته، و براى تزكيه و طهارت نفس و تصفيه آن از اخلاقيات رذيله،
زيرا مقصود از صوم مجرد امساك از اكل و شرب و مباشرت با نسوان نيست، بلكه غرض
نهائى آن كف نفس و نگهدارى آن از شهوترانىهاى حيوانى است، چنان كه رسول خدا (صلى
الله عليه و آله) فرمود:
الصوم جنة فاذا صام احدكم فلا يرفث و لا يجهل و ان امرء جادله او شاتمه فليقل انى صائم: كه روزه سپرى است از براى شخص، زيرا يكى از شما اگر روزه گرفتسخن زشت نگويد، و كارهاى بيهوده نكند، و اگر كسى با وى مجادله كند يا او را شماتت نمايد، او بگويد من روزه هستم.
مراد از اين حديث شريف نبوى (صلى الله عليه و آله) اين است:
كه روزه وقايهاى است كه نگه مى دارد آدمى را از
انحرافات و لغزشها، كه به واسطه آن از دشمنانى بزرگ چون شيطان نفس، دشمن درونى،
خلاصى مى جويد، پس نفس را كنترل مى نمايد از شهوات نابجا، و شيطان را از خود دور
مى نمايد.
مجراى نفوذ شيطان را با روزه ضيق نمائيد:
بر اين مبنا رسول الله (صلى الله عليه و آله) فرمود:
«ان الشيطان ليجرى من ابن آدم مجرى الدم فضيقوا مجاريه بالجوع»، كه شيطان جريان مى يابد و نفوذ مى كند در فرزندان آدم، مانند جريان خون در بدن پس مجارى شيطان را در وجود خود به واسطه گرسنگى يعنى روزه تنگ نمائيد، و الحق، كه روزه بدون اثر چه فايده و ثمرى دارد؟ آرى فائده و اثرى ندارد كه آدمى غذاى ناهار خويش را به افطار تاخير اندازد، و از امساك و اجتناب از يك سرى مبطلات روزه، انواع تهمتها و دروغها و غيبتها و شهوترانىها و هتك حرمت خلق الله و حفظ نكردن ناموس خويش از نامحرمان و سوء تربيت فرزندان و سرعت غضب به حادثه كوچكى و ايجاد ضرب و شتم و صدها گناه ديگر مرتكب شود و بگويد من روزه هستم خير؟
اين نوع روزه اثرى و فايدهاى ندارد، بايد روزه
قدرت ساختن و اصلاح نفس داشته باشد و روزه اين قدرت را دارد، لكن اين مائيم ارزش و
اهمت او را تشخيص نداديم، و از اين نوع روزههاى بى اثر ثمرى جز گرسنگى و تحمل
تشنگى عايد ما نمى شود، و چه فايدهاى است از براى روزهدار كه فريضهاى اداء كند
و كبيرهاى مرتكب گردد، و با خيانتبر بندگان خدا در مال و عرض ايشان تجاوز نمايد.
روزه رابطه مستقيم با اخلاص دارد :
لاصه كنم و اين بخش را «فلسفه روزه و حكمت
مشروعيت» به سخن مولاى متقيان (عليه السلام) مزين نمايم كه امام عليه السلام در
آنجا كه فلسفه پارهاى از احكام را تشريح مى فرمايد: «و الصيام ابتلاء لاخلاص
الخلق»
خداوند، روزه را براى آزمايش اخلاص مردم مقرر و فرض فرموده است، و كسى كه به
پيشگاه حضرت حق اخلاص ورزد، تمامى اوصافى كه در فلسفه روزه بيان شده استشامل حالش
مى شود، و روزه كاملا با اخلاص روزهدار، در رابطه است.
رموز رمضان ؟؟؟
1- ايمان به مبدأ و معاد تنها به اعتقاد قلبي و اقرار به لسان، شرط لازم هست ولي شرط كافي نيست، ورود به مرحله اجرايي و عمل به اركان، ايمان را به درجه كمال مي رساند. آنان كه مي گويند: ما خدا را در قلب قبول داريم و با زبان نيز شهادت مي دهند ولي از انجام عبادات مانند اقامه نماز و گرفتن روزه به بهانه عدم نياز خداوند متعال، سرباز مي زنند با مراحل ايمان- كه پيام مولا حضرت علي(ع) است- همخواني ندارند.
2- امساك از خوردن و آشاميدن و مبارزه با لذتهاي جسماني و دوري از ساير مبطلات روزه، ويژه آداب و آئين اسلام نبوده بلكه «صيام» در اديان قبل از اسلام بوده است. راز و رمز روزه داري، مراقبت از نفس، كنترل چشم و زبان، گوش و پرهيز از محرمات از يكسو، تلاوت قرآن، صله ارحام، رسيدگي به وضع معيشتي ايتام و مساكن و درك مفاهيم قرآني و عمل به دستورات وحي بهمراه اخلاص از سوي ديگر، رسيدن به تقواي الهي است.
3- بيماران و مسافران از گرفتن روزه معافند و پس از بهبودي و رجعت از مسافرت، در ماههاي بعدي بايستي كسري يك ماه را جبران نمايند تا در زمره شايستگان قرار گيرند.
4- آنان كه همانند پيرمردان، پيرزنان، سالخوردگان، زنان شيرده، به مشقت و زحمت مي افتند و طاقت و توانمندي اين عمل عبادتي را ندارند از آن معافند و تكليف شرعي با اطعام مساكين به ميزان هر روزه ده سير طعام خوراكي را مي توانند محقق سازند.
5- تنها ماهي كه در كتاب آسماني اسلام بطور شفاف قيد شده فقط «رمضان» است و بس. آمار ساير ماهها منجمله تعداد ماههاي حرام در آن قيد شده ولي نام ساير ماهها در آن ديده نشده است و اين امر استثنايي از اهميت و جايگاه رفيع اين ماه حكايت مي كند.
6- نزول قرآن -كه كتاب هدايت و داراي مؤلفه هاي تميز حق از باطل- راهكارهاي اجرايي زندگي و حياتي و اسامي و وصول به سعادت دنيوي و اخروي است- در ماه مبارك رمضان- اتفاق افتاد. جالب توجه است كه انجيل، تورات، زبور و صحف در همين ماه بر پيامبرانش نازل و ابلاغ مي گردد.
7- واژه «رمضان» از ريشه «رمض» گرفته شده كه به معناي باراني كه اول پاييز مي بارد و هوا را از خاك و غبارهاي تابستان پاك مي كند و يا به معناي داغي سنگ از شدت گرماي آفتاب است پيامبر خدا فرمودند: «اِنَّما سُمِّيَ رَمضان لانّه يُرمَضُ الذُنوبَ» يعني اين ماه رارمضان ناميدند چون گناهان را ميزدايد. انسان گنهكار مي تواند از طريق توبه، استغفار، ترك معاصي، پرداخت حق الناس، در كوره گناه سوزي ذوب گردد.
8- اقامه نماز، ايتاي زكوة، سفر حج، پرداخت خمس و زكوة توسط ملكف، در معرض ديد ديگران قرار مي گيرد ولي روزه تنها عبادتي است كه نمود خارجي ندارد. فقط خداي متعال از درون صائم مطلع است.
9- گرسنگي و تشنگي روزه دار، يادآور گرستگي و تشنگي روز قيامت در آخرت و يادآور حال مساكين و محرومان بي غذا در دنياست.
10- تبديل سه وعده غذا به دو وعده در ماه صيام و واگذاري يك وعده به فقرا، موجب بهبودي امور اقتصادي آنان مي گردد و ايجاد عاطفه بين قشر مرفه و مستضعف اتفاق مي افتد. دادن افطاري به روزه داران انفاق و ايثار عدم دلبستگي به دنيا را به ارمغان مي آورند.
11- اگر صفت مذموم پرخوري در سحر و بهنگام افطاري كنار رود و سد جوع در حد متعارف صورت پذيرد. بيمه سلامتي يكساله و راحت باش يكماهه دستگاه گوارش فراهم مي آيد. چربي خون و مواد زائد از بدن خارج مي گردد.
12- معراج حضرت ختمي مرتبت(ص) و سير در عالم بالا در ماه مبارك رمضان درشب هفدهم، 6 ماه قبل از هجرت صورت مي پذيرد و در ليلة القدر هم فرشتگان عرش به فرش نزول اجلال مي كنند تا سلامت و خير را بين عبادالله توزيع كنند و شب زنده داران مي توانند تقديرات شايسته اي را براي خويش از حضرت دوست درخواست كنند و اگر گدا كاهل بود صاحب خانه تقصير نخواهد داشت. شهادت مولاي متقيان در 21 رمضان، پيام آور نهايت عشق عشق معبود به عابد است.
13- اگر خروجي يك ماه روزه داري، اجراي پرهيزكاري و رعايت حلال و حرام امور دنيوي باشد علامت قبولي طاعات در ماه صيام خواهد بود و سلام بر آنكه در اين ماه هدايت پذيرد و شيطان را از دستور كارش خارج نمايد.
مناجات
با امام زمان (عج)در احياي نيمه ي شعبان
گرفته ام با/اين اشك روان/احياي شب ِ/نيمه ي شعبان
آمدم در ِ/خانه خدا/با دست خالي/با ناله و آه
اَستَغفرالله اَستَغفرالله....
بيچاره ام من/آواره ام من/غير از اين خانه/جايي ندارم
از فرط عصيان/زار و پريشان/داده ام از كف/صبر و قرارم
جرمم سنگين است/سرم پاين است/بگذر از من در/نيمه ي اين ماه
اَستَغفرالله اَستَغفرالله....
نور قيامم/روح قعودم/حال ركوعم/ذكر سجودم
شرمنده ام اي/حيّ متعال/هنگام ِ گناه/يادت نبودم
ببين در حَبسَم/اسير نَفسَم/در راه تقوي/افتادم در چاه
اَستَغفرالله اَستَغفرالله....
با لطف خاصت/اي حيّ اعلا/خاك مرا كن/خاك شهدا
الهي العفو/الهي العفو/به حقّ خون ِ/پاك شهدا
به حقّ آنكه/با جسم پر خون/كرده مناجات/بين قتلگاه
اَستَغفرالله اَستَغفرالله....
هنوزم اي دل/سر ِ حسين ِ/فاطمه باشد/روي نيزه ها
دست ابالفضل/بر روي زمين/نيلي ز سيلي/روي بچّه ها
هذا حسين ِ/زينب بلند است/با يك صداي ِ/محزون و جانكاه
اَستَغفرالله اَستَغفرالله....
گل زهرا يا مهدي....
امام ما يا مهدي/تويي مولا يا مهدي
بگو پس كي ميايي/گل زهرا يا مهدي
شب نيمه ي شعبان/گرفتم با تو اِحيا
گدايت را دعا كن/تو اي مهدي زهرا
دعا كن يبن زهرا/مني كه غرق دردم
دگر پيشت ز عصيان/سر افكنده نگردم
منم مُحرم به عشقت/تو هستي بيت و ميقات
دعا كن يبن زهرا/شوم اهل مناجات
شدم ننگ شريعت/نبودم زينت دين
دعا كن يبن زهرا/نگردم بد تر از اين
دعا كن اي شميمِ/غمت در شامه ي من
نماز اوّل وقت/شود برنامه ي من
سُلوك بنده را پُر/سعادت كن سعادت
نصيب عبد عاصي/شهادت كن شهادت
از اعمال بد من/شده محزون دل تو
به هر عُصيان يا مهدي/نمودم خون ، دل تو
هميشه در همه جا ، اُميد من تو بودي
بدي كردم ولي تو/خطا پوشي نمودي
بُوَد صد همچو يوسف/اسير چاه عشقت
بيا و كن مرا هم/فداي راه عشقت
به صحراي ولاي /تو آواره شَوَم من
نگاهت را مگردان/كه بيچاره شَوَم من
تو نور هل اتايي/تو مصباحُ الهُدايي
تو را حقّ ابالفضل/مرا كن كربلايي
مرا كن كربلايي/به دستان بريده
به حقّ آن برادر/كه شد قدّش خميده
عمويت غرق خون و/حسين اشكش روان بود
چه آتش زين مصيبت/به قلب كودكان بود
به خيمه سوز و آه و/نواي آب آب است
علي با كام تشنه/به دامان رباب است
در اين گرماي سوزان/لب اصغر بسوزد
عمو غرقه به خون/دل مادر بسوزد.
امام خمينى (ره)
سيره عملي امام خمينى (ره) در ماه رمضان
عالمان رباني، چلچراغ هاى پر فروغى هستند كه در هرعصرى، در آسمان علم و عمل مىدرخشند، و با كسب نور و گرما از خورشيد رسالت و امامت، بر زمينيان تجلى مى كنند و آنان را به سوى منابع نور و بركت دودمان وحى، رهنمون مى سازند، و بر بال عرفان ناب محمدى صلى الله عليه وآله نشانده، بر مشكات ملكوت، عروج مى دهند.
در ميان دين باوران كفر ستيز، چهره محبوب قرن، فقيه تيزبين سياست مدار، فيلسوف، عارف ژرف نگر، عالم متخلق و رهبر و بنيان گذار جمهورى اسلامى، حضرت امام خمينى رضوان الله عليه، از موقعيتى والا و ويژه برخودار است، زيرا روزها و ساعت ها و لحظه هاى عمر او، با مراقبه و محاسبه سپرى شد و صدها آيه قرآن را مجسم ساخت و عينيت بخشيد. در اين مبحث به سيره عملي امام مي پردازيم تا ره توشه اي براي عاشقان ماه رمضان باشد.
حضرت امام (رحمت الله عليه) توجه ويژه اى نسبت به ماه رمضان داشته و بدين جهت، ملاقات هاى خودشان را در ماه رمضان تعطيل مى كردند و به دعا و تلاوت قرآن و... مى پرداختند.
و خودشان مى گفتند: «خود ماه مبارك رمضان، كارى است» (1)
يكى از ياران امام (ره)، در اين باره گفته است :
در اين ماه، ايشان شعر نمى خواندند و نمى سرودند و گوش به شعر هم نمى دانند . خلاصه، دگر گونى خاصى متناسب با اين ماه در زندگى خود ايجاد مى كردند، به گونه اى كه اين ماه را، سراسر، به تلاوت قرآن مجيد و دعا كردن و انجام دادن مستحبات مربوط به ماه رمضان سپرى مى كردند. (2)
ايشان، به هنگام سحر وافطار، بسيار كم مى خوردند، به گونه اى كه خادمشان فكر مى كردند كه امام، چيزى نخورده است (3)
حضرت امام رحمة الله عليه درباره رمضان چنين مى سرايند:
ماه رمضان شد، مى و ميخانه بر افتاد
عشق و طرب و باده، به وقت سحر افتاد
افطار به مى كرد برم پير خرابات
گفتم كه تو را روزه، به برگ و ثمر افتاد
با باده، وضو گير كه در مذهب رندان
در حضرت حق اين عملت بارور افتاد (4)
عبادت و تهجد
از جمله برنامه هاى ويژه حضرت امام (رحمت الله عليه) در ماه مبارك رمضان ، عبادت و تهجد بود. امام عبادت را ابزار رسيدن به عشق الهى مى دانستند و به صراحت بيان مى كردند كه در وادى عشق، نبايد به عبادت به چشم وسيله اى براى رسيدن به بهشت نگاه كرد (5)
اكثر آشنايان امام نقل مى كنند كه ايشان از سن جوانى، نماز شب و تهجد، جزء برنامه هايشان بود.
بعضى از نزديكان ايشان مى گفتند كه وقتى در ظلمت و تاريكى نيمه شب، آهسته وارد اتاق امام مى شدم، معاشقه امام را با ايزد احساس مى كردم و مى ديدم كه با خضوع و خشوعى خاص، نماز مى خواندند و قيام و ركوع و سجود را بجا مى آوردند كه حقا وصف ناپذير بود. با خودم فكر مى كردم كه شب امام، حقيقتاً، ليلة القدر است (6) .
يكى از اعضاى دفتر ايشان، دراين باره مى گويد:
پنجاه سال است كه نماز شب امام، ترك نشده است. امام در بيمارى و در صحت و در زندان و در خلاصى و در تبعيد، حتى بر روى تخت بيمارستان قلب هم نماز شب خواندند (7) .
امام توجه خاصى به نوافل داشتند و هرگز، نوافل را ترك نمى كردند. نقل شده است كه امام، در نجف اشرف، با آن گرماى شديد، ماه مبارك رمضان را روزه مى گرفت و با اين كه در سنين پيرى بودند و ضعف بسيار داشتند، تا نماز مغرب و عشاء را به همراه نوافل به جاى نمى آوردند، افطار نمى كردند! و شب ها تا صبح، نماز و دعا مى خواندند و بعد از نماز صبح، مقدارى استراحت مى كردند و صبح زود، براى كارهايشان آماده مى شدند (8)
خانم زهرا مصطفوى مى گويد:
راز و نياز امام و گريه ها و ناله هاى نيمه شب ايشان، چنان شديد بود كه انسان را بى اختيار، به گريه مى انداخت (9)
يكى از اساتيد قم نقل مى كرد: شبى ميهمان حاج آقا مصطفى بودم. ايشان، خانه جداگانه اى نداشتند و در منزل امام زندگى مى كردند. نصف شب از خواب بيدار شدم و صداى آه و ناله اى شنيدم، نگران شدم كه مگر اتفاقى افتاده است، حاج آقا مصطفى را بيدار كردم و گفتم: «ببين چه خبر است!» . ايشان نشست و گوش داد و گفت: «صداى امام است كه مشغول تهجد و عبادت است» (10)
يكى از همراهان امام در نجف، اظهار مى كرد كه امام خمينى در ماه مبارك رمضان، هر روز ده جزء قرآن مى خواندند ، يعنى در هر سه روز، يك بار قرآن را ختم مى كردند
در ماه مبارك رمضان، اين شب زنده دارى و تهجد، وضعيت ديگرى داشت. يكى از محافظان بيت مى گويد در يكى از شب هاى ماه مبارك رمضان، نيمه شب، براى انجام كارى مجبور شدم از جلوى اتاق امام گذر كنم. حين عبور، متوجه شدم كه امام، زار زار گريه مى كردند! هق هق گريه امام كه در فضا پيچيده بود، واقعا مرا تحت تاثير قرار داد كه چگونه امام، در آن موقع از شب، با خداى خويش راز و نياز مى كند. (11)
آخرين ماه مبارك رمضان دوران حيات امام، به گفته ساكنان بيت، از ماه مبارك رمضان هاى ديگر متفاوت بود! به اين صورت كه امام هميشه، براى خشك كردن اشك چشمشان دستمالى را همراه داشتند، ولى در آن ماه مبارك رمضان، حوله اى را نيز همراه برمى داشتند تا به هنگام نمازهاى نيمه شبشان، از آن استفاده كنند! (12)
توجه ويژه به قرآن
امام خمينى (رحمت الله عليه) توجه خاصى به قرآن داشتند، به طورى كه روزى، هفت بار قرآن مى خواندند!
امام در هر فرصتى كه به دست مى آوردند، ولو اندك، قرآن مى خواندند. بارها ديده شد كه امام، حتى در دقايقى قبل از آماده شدن سفره - كه معمولا به بطالت مى گذرد - قرآن تلاوت مى كنند ! (13) امام بعد از نماز شب تا وقت نماز صبح، قرآن مى خواندند . (14)
يكى اطرافيان امام مى گويد:
امام در نجف، چشمشان درد گرفت و به دكتر مراجعه كردند. دكتر بعد از معاينه چشم امام گفت: «شما بايد چند روزى قرآن نخوانيد و به چشمتان استراحت بدهيد» . امام خنديدند و فرمودند: «دكتر، من، چشم را براى قرآن خواندن مى خواهم! چه فايده اى دارد كه چشم داشته باشم و قرآن نخوانم؟ شما يك كارى كنيد كه من بتوانم قرآن بخوانم. » (15)
و در ماه رمضان يكى از همراهان امام در نجف، اظهار مى كرد كه امام خمينى در ماه مبارك رمضان، هر روز ده جزء قرآن مى خواندند ، يعنى در هر سه روز، يك بار قرآن را ختم مى كردند . (16)
علاوه بر آن، هر سال چند روز قبل از ماه مبارك رمضان ، دستور مى دادند كه چند ختم قرآن براى افرادى كه مد نظر مباركشان بود، قرائت شود . (17)
گزيده هايى از توصيه ها و سفارش هاى امام به مناسبت ماه مبارك رمضان
شما در اين چند روزى كه به ماه رمضان مانده، به فكر باشيد، خود را اصلاح كرده، توجه به حق تعالى پيدا نماييد.
از كردار و رفتار ناشايسته خود ، استغفار كنيد! اگر خداى نخواسته، گناهى مرتكب شدهايد، قبل از ورود به ماه مبارك رمضان ، توبه كنيد! زبان را به مناجات حق تعالى عادت دهيد! مبادا در ماه مبارك رمضان، از شما غيبتى، تهمتى و خلاصه گناهى سر بزند و در محضر ربوبى، با نعم الهى و در مهمان سراى بارى تعالى، آلوده به معاصى باشيد! شما اقلاً، به آداب اوليه روزه عمل نماييد و همان طورى كه شكم خود را از خوردن و آشاميدن نگه مى داريد، چشم و گوش و زبان را هم از معاصى باز داريد! از هم اكنون بنا بگذاريد كه زبان را از غيبت، تهمت، بدگويى و دروغ نگه داشته، كينه، حسد و ديگر صفات زشت شيطانى را از دل بيرون كنيد!
امام در هر فرصتى كه به دست مى آوردند، ولو اندك، قرآن مى خواندند. بارها ديده شد كه امام، حتى در دقايقى قبل از آماده شدن سفره - كه معمولاً به بطالت مىگذرد - قرآن تلاوت مى كنند
اگر با پايان يافتن ماه مبارك رمضان، در اعمال و كردار شما هيچ گونه تغييرى پديد نيامد، و راه و روش شما با قبل از ماه صيام فرقى نكرد، معلوم مىشود روزهاى كه از شما خواسته اند، محقق نشده است.
اگر ديديد كسى مى خواهد غيبت كند، جلوگيرى كنيد و به او بگوييد! «ما، متعهد شده ايم كه در اين سى روز ماه مبارك رمضان، از امور محرمه خود دارى ورزيم.» و اگر نمى توانيد او را از غيبت باز داريد، از آن مجلس خارج شويد! ننشينيد و گوش كنيد! باز تكرار مى كنم تصميم بگيريد در اين سى روز ماه مبارك رمضان، مراقب زبان، چشم، گوش و همه اعضاء و جوارح خود باشيد.
توجه بكنيد كه به آداب ماه مبارك رمضان عمل كنيد؛ فقط، دعا خواندن نباشد، دعا به معناى واقعى اش باشد . (18)
پي نوشت ها:
1- پا به پاى آفتاب، ج 1، ص 286 .
2- برداشت هايى از سيره امام خمينى( ره) ، ج 3 ، ص 90 .
3- همان، ص 89 .
4- روزنامه جمهورى اسلامى، مورخ 8/1/69 .
5- روزنامه جمهورى اسلامى، 20 / 11 / 64 .
6- امام در سنگر نماز، ص 83 / هزار و يك نكته، حسين ديلمى، نكته 129 .
7- هزار و يك نكته، حسين ديلمى، حبيب و محبوب، ص 53 / سيماى فرزانگان، ص 180 .
8- سيماى فرزانگان، ص 159 / برداشتهايى از سيره امام خمينى( ره) ، ج 3 ، ص 99 .
9- برداشتهايى از سيره امام خمينى (رحمت الله عليه) ، ج 3 ، ص 132 .
10- همان، ص 286 .
11- هزار و يك نكته، حسين ديلمى، نكته 104 / جلوهاى از خورشيد ، ص 90 .
12- برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 3 ، ص 126 .
13- پا به پاى آفتاب، ج 1، ص 270 .
14- برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 3 ، ص 198 .
15- همان، ص 7.
16- همان .
17- پا به پاى آفتاب، ج 1 ص 181 .
18- سيماى فرزانگان، صص 159 و 161 برداشتهايى از سيره امام خمينى، ج 3 ، ص 8 .
زهرا (س) كه عنايتش به دنيا برسد
شايد كه به فرياد دل ما برسد
يا رب سببي ساز كه در روز جزا
پرونده ي ما به دست زهرا (س) برسد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسافرت فرشته
دريا غريق مرحمت بي كران تو
هفت آسمان تجلي رنگين كمان تو
خورشيد ناز مي كشد از ذرهاي خاك
آنجا كه صبح مي گذرد كاروان تو
صدها فرشته بال نهادند بر زمين
تا دامن خديجه شود ميزبان تو
بهتر شد آن زنان قريشي نيامدند
حوا و مريم اند پرستار جان تو
بر قلبهاي خسته ما هم نزول كن
اي جبرئيل تا به سحر هم زبان تو
يك شاخه ياس در دل مجروح كاشتيم
تنها به احترام مزار نهان تو
در بارش است رحمت بي حد ابر تو
پنهان شده است مثل شب قدر قبر تو
تسبيح تو كه تربت حمزه به قاب داشت
در سينه اش شميم دعاهاي ناب داشت
از كور نيز وقت سخن رو گرفته اي
هر چند چهره تو ز نور احتجاب داشت
در شكر روز ه ا ي كه در سه افطار با تو بود
دستت براي خواهش سائل جواب داشت
جسمت نخواست رخت عروسي به تن كند
از بسكه از بساط جهان اجتناب داشت
با عطر يازده سحر اين باغ آشنا ست
هر چند عمر مادر گلها شتاب داشت
بيتي به شعر صائب تبريزي آمده است
آن شاعري كه طبع روان همچو آب داشت
((چون صبح زندگاني روشندلان دمي است
آن هم دمي كه با عث احياي عالمي است ))
اي جلوه شكوه و جلال پيمبري
تو حجت هميشه به آل پيمبري
قد راست كرده بود و تنومند مانده بود
از آب چشمه ي تو نهال پيمبري
آنجا كه بحث كيفيت عرش مي شود
جز سينه ي تو نيست مثال پيمبري
مرهم به زخم هاي احد بيشتر بنه
تو با خبر هميشه ز حال پيمبري
كمتر به سينه جاي بده بوسه ي نبي
جاري شده است اشك زلال پيمبري
اين لحظه هاي اخر از احمد جدا مباش
اسوده نيست بي تو خيال پيمبري
قدري صبور باش بهشت دل نبي
تو زود مي رسي به وصال پيمبري
چون تو تمام آينه خلق احمدي
هر روز روز تو ست به سال پيمبري
ايام شادماني و روز ولادت است
هنگام شاد بودن و وقت عبادت است
در مصحف خداي تعالي نوشته بود
اين نور با طهور ولايت سر شته بود
پيش از شروع خلقت اين خاك و آسمان
اين دانه را به مزرعه عرش كشته بود
از بسكه بود دست توسل به سمت تو
هر گوشه اي ز چادر تو رشته رشته بود
چندي به التماس زمين كرده اي نزول
اين آخرين مسافرت يك فرشته بود
عالم هنوز طعم محبت به جان نداشت
حب تو در صحيفه مومن نوشته بود
ما را ببخش مدح تو كوثر نداشتيم
ما غير چند واژه ابتر نداشتيم
هر دختري كه ام امامت نمي شود
يا مادر پيمبر رحمت نمي شود
در مجمع خلايق حق فاطمه يكي است
اين وحدت است شامل كثرت نمي شود
آنجا كه پاي كفو علي هست در ميان
هر دختري كه لايق وصلت نمي شود
از اينكه آب مهريه ات بود روشن است
هر خانه اي كه خانه رحمت نمي شود
فردا بيا كه باز قيامت بپا كني
اي بانويي كه بي تو قيامت نمي شود
با اشتياق سمت صراط آوريد رو
زهرا بدون برگ شفاعت نمي شود
اين سينه باز حال و هواي مدينه خواست
يا رب دعاي كيست اجابت نمي شود
آخر مدينه راز پس پرده داشته است
آخر مدينه يار سفر كرده داشته است
لطف مدام حضرت ياسين به دست توست
آري دعا به دست تو آمين به دست توست
آنجا كه سينه در تب اندوه سوخته است
آرامش دوباره وتسكين به دست توست
پير خمين جلوه ي فرزندي ي تو داشت
يعني كه عزت و شرف دين به دست توست
آنجا كه ابر فتنه گري سايه گسترد
نابودي تمام شياطين به دست توست
اسلام با دعاي تو پيروز مي شود
آري كليد فتح فلسطين به دست توست
اين انقلاب جلوه اي از كوثر تو بود
بر روح تو سلام خدا و دو صد درود
تمسك
علي عليه السلام به كلام زهرا عليهاالسلام
حضرت در حديث اربع مائة بعد از اين كه
فرمودند در مراسم تجهيز مردهها گفتار خوب داشته باشيد چنين ادامه دادند: «فان بنت
محمد صلي الله عليه و آله لما قبض ابوها ساعدتها جميع بنات بنيهاشم، قالت: دعوا
التعداد و عليكم بالدعا.»
حضرت زهرا عليهاالسلام بعد از ارتحال رسول
اكرم صلي الله عليه و آله به زنان بنيهاشم كه او را ياري ميكردند و زينتها را
رها كرده و لباس سوگ در بر نمودهاند، فرمود:«اين حالت را رها كنيد و بر شماست كه دعا
و نيايش نماييد.»(7)
هنگام ارتحال بزرگ بانوي اسلام حضرت
فاطمه و بيان وصايا و حلاليت ايشان حضرت در پاسخ ميگويد: « پناه به خدا، تو
داناتر و پرهيزكارتر و گراميتر و نيكوكارتر از آني كه به جهت مخالفت كردنت با خود،
تو را مورد نكوهش قرار دهم. دوري از تو و احساس فقدانت بر من گران خواهد بود، ولي
گريزي از آن نيست. به خدا قسم با رفتنت مصيبت رسول خدا را بر من تازه نمودي، يقينا
مصيبت تو بزرگ است مصيبتي كه هيچ چيز و هيچ كس نميتواند به انسان دلداري دهد و
هيچ چيز نميتواند جايگزين آن شود.»
با اين كه حضرت علي عليه السلام معصوم
بوده و تمام گفتههاي او حجت است ولي براي تثبيت مطلب به سخن زهرا عليهاالسلام
تمسك ميكند. اين نشانگر عصمت حضرت صديقه طاهره عليهاالسلام بوده و اين كه تمام
رفتار، گفتار و نوشتار او حجت است و از اين جهت فرقي بين زن و مرد نيست.
تنها تسلي بخش علي عليه
السلام
حضرت بعد از شهادت فاطمه خطاب به ايشان
فرمودند:
«بِمَنِ العَزاءُ يا بِنتَ مُحمَد؟
كُنتُ بِكِ اَتَعزي فَفيمَ العَزاء مِن بَعدِكِ؟» (8)؛ با چه كسي آرامش يابم اي
دختر محمد؟ من به وسيله تو تسكين مييافتم؛ بعد از تو با چه كسي آرامش يابم؟
غضب خداوند به غضب فاطمه عليهاالسلام
حضرت علي عليه السلام از پيامبر اكرم
صلي الله عليه و آله نقل نموده كه ايشان فرمودند:
«انَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَيَغضِبُ
لِغَضِبِ فاطِمَه وَ يَرضي لِرِضاها»(9)؛ خداوند عزوجل به خاطر خشم فاطمه، خشمگين؛
و براي خشنودي و رضايت فاطمه راضي ميشود.
و در حديث ديگر خطاب به حضرت فاطمه
عليهاالسلام فرمودند:
« انَّ اللهَ لَيَغضِبُ لِغَضَبِكِ وَ
يَرضي لِرِضاكِ»(10)؛ خداوند براي خشم تو، خشمگين و براي خشنودي تو، خشنود ميشود.
برگزيده پيامبر صلي الله
عليه و آله
حضرت علي عليه السلام در مصيبت حضرت
زهرا عليهاالسلام خطاب به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ميفرمايد: «قل يا رسول
الله عن صفيتك صبري»؛ « يعني اين صفيه توست، بانويي كه صفوه تو، مصطفي و برگزيده
توست رحلت كرده و صبر فقدانش براي من دشوار است.»(11)
تكرار مصيبت فقدان پيامبر
صلي الله عليه و آله
هنگام ارتحال بزرگ بانوي اسلام حضرت
فاطمه و بيان وصايا و حلاليت ايشان حضرت در پاسخ ميگويد: « پناه به خدا، تو
داناتر و پرهيزكارتر و گراميتر و نيكوكارتر از آني كه به جهت مخالفت كردنت با
خود، تو را مورد نكوهش قرار دهم. دوري از تو و احساس فقدانت بر من گران خواهد بود،
ولي گريزي از آن نيست. به خدا قسم با رفتنت مصيبت رسول خدا را بر من تازه نمودي،
يقينا مصيبت تو بزرگ است مصيبتي كه هيچ چيز و هيچ كس نميتواند به انسان دلداري دهد
و هيچ چيز نميتواند جايگزين آن شود.»(12)
مقدم نمودن خواست فاطمه
برخواست خويش
در هنگام وصيت حضرت زهرا عليهاالسلام در
پاسخ امام به ايشان و گريستن هر دو، سپس امام سر مبارك فاطمه عليهاالسلام را به
سينه چسباند و گفت:«هر چه ميخواهي وصيت كن، يقينا به عهد خود وفا كرده، هر چه
فرمان دهي انجام ميدهم و فرمان تو را بر نظر و خواست خويش مقدم ميدارم.» (13)
پايان
شكيبايي علي عليه السلام
علي عليه السلام كه اسوه صبر و استقامت
است اما در شهادت حضرت زهرا عليهاالسلام تاثر و تالم خود را چگونه اظهار ميدارد،
تا آنجا كه بعد از دفن همسر گراميش در حالي كه حزن و اندوه تمام وجود او را فرا
گرفته بود خطاب به قبر پيامبر صلي الله عليه و آله عرضه داشت:
«خدا چنين خواست كه او زودتر از ديگران
به رسول خدا بپيوندد، پس از او شكيبايي من به پايان رسيده و خويشتنداري از دست
رفته، اما آنچنان كه در جدايي تو صبر كردم در مرگ دخترت نيز جز صبر چارهاي ندارم
شكيبايي بر من سخت است. پس از او آسمان و زمين در نظرم زشت مينمايد و هيچ گاه
اندوه دلم نميگشايد. چشمم بيخواب، و دل از سوز غم سوزان است. تا خداوند مرا در
جوار تو ساكن گرداند. مرگ
زهرا ضربهاي بود كه دل را خسته و غصهام را پيوسته گردانيد و چه زود جمع ما را به
پريشاني كشانيد… اگر بيم چيرگي ستمكاران نبود، براي هميشه
اينجا [كنار قبر زهرا(عليهاالسلام)] ميماندم و در اين مصيبت بزرگ چون مادر فرزند
مرده، اشك از ديدگانم ميراندم.»(14)
پينوشتها:
7- جوادي آملي/ زن در آئينه جمال و جلال/ ص42.
8- رحماني همداني/ فاطمة الزهرا بهجة قلب مصطفي/ ص 578/ به نقل از
مجمع الرواية.
9- كنزالعمال/ مؤسسه الرسالة بيروت/ ج12/ ص111.
10- همان.
11- نهج البلاغه/ فيض السلام/ خطبه 193.
12- سيدمحمد كاظم قزويني/ فاطمة الزهرا من المهد الي اللحد/
دارالصادق بيروت/ چاپ اول/ صص610- 609.
13- همان.
14- اصول
كافي/ ج1/ ص 159.
ورود حضرت فاطمه(س) به محشر
در احاديث معتبر از طريق عامه و خاصه آمده است كه در روز رستاخير حضرت فاطمه عليهاالسلام را به ناقهاى از ناقههاى بهشتى سوار مىكنند و ملائكه اطراف او را مىگيرند، جبرئيل از طرف راست، ميكائيل از طرف چپ، اميرالمؤمنين پيشاپيش، امام حسن و امام حسين نيز از پشت سر او را همراهى مىكنند، و با تمام عظمت و جلالت وى را به محشر مىآورند، تا جايى كه خلايق از ديدن او سرهاى خود را پايين بيندازيد و چشمهايتان را ببنديد، تا فاطمه عليهاالسلام دختر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله عبور كند».
مردم محشر با شنيدن اين پيام كه از سوى عرش خدا صادر مىگردد، همگى سرهاى خود را پايين مىاندازند و چشمهايشان را مىبندند و فاطمه عليهاالسلام از روى پل صراط عبور مىكند و در كنار بهشت قرار مىگيرد... (يا معشر الخلائق! نكسوا رئوسكم و غضوا ابصاركم حتى تمر فاطمه عليهاالسلام بنت محمد على الصراط، فتمر مع سبعين الف جاريه من الحور العين...) (3)
آرى در روز قيامت نيز همهى چشمها لياقت ديدن فاطمه عليهاالسلام را نخواهند داشت، فقط آنان كه در اين دنيا امتحان پس داده و لياقت شيعه بودن را كسب كردهاند، مدال افتخار آن روز را از دست فاطمه عليهاالسلام دريافت مىدارند...
پيام نوروزي رهبر انقلاب در سال 93
رهبر معظم
انقلاب در پيام نوروزي سال 1393 امسال را سال «اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملي و
مديريت جهادي» نامگذاري كردند
رهبر معظم انقلاب اسلامي در پيامي بمناسبت آغاز سال 1393 هجري شمسي، با تبريك سال نو و نوروز به همه همميهنان و ايرانيان عزيز در سراسر جهان بخصوص خانوادههاي معظم شهدا و ايثارگران و مجاهدان راه اسلام و ايران، سال جديد را سال «اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملي و مديريت جهادي» نامگذاري كردند.
حضرت آيت الله خامنهاي با اشاره به تقارن سال جديد با ايام شهادت بانوي بزرگ جهان اسلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها از خداوند متعال مسالت كردند: اين تقارن، امكان بهره گيري مضاعف از انوار هدايت الهي و بركات فاطمي را براي ملت ايران فراهم سازد.
ايشان در ترسيم افق سال نو، دو مسئله اقتصاد و فرهنگ را مهم تر از مسائل ديگر بر شمردند و تاكيد كردند: براي تحقق شعار سال 93 يعني «اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملي و مديريت جهادي» تلاش مشترك مسئولان و آحاد مردم ضروري است.
رهبر انقلاب مسئله اقتصاد را براي مردم و كشور مسئله اي مهم خواندند و با اشاره به برخي تلاشهاي قابل تقدير در زمينه ي حماسه ي اقتصادي افزودند: البته در سال گذشته حماسه اقتصادي به شكل مورد انتظار محقق نشد كه لازم است اين حماسه در سال جديد به وجود آيد
حضرت آيت الله خامنهاي با اشاره به نقش اساسي و برجسته ي مشاركت و حضور مردم در «زندگي و سازندگي كشور» خاطرنشان كردند: هم در اقتصاد و هم در فرهنگ، كار بدون حضور مردم پيش نخواهد رفت و گروههاي گوناگون مردمي بايد با اراده و عزم راسخ ملّي در اين عرصهها نقشآفريني كنند.
رهبر انقلاب اسلامي افزودند: مسئولان هم موظفند با توكل به خداوند و با تكيه بر مردم، در هر دو عرصه ي اقتصاد و فرهنگ، مجاهدانه وارد ميدان عمل شوند.
ايشان تاكيد كردند: آنچه در سال جديد پيش رو داريم، عبارت است از اقتصادي كه به كمك مسئولان و مردم شكوفايي پيدا كند، و فرهنگي كه با همت مسئولان و مردم بتواند سمت و سوي حركت بزرگ كشور و ملت ما را معين كند.
حضرت آيت الله خامنهاي با تأكيد بر ضرورت استفاده از تجربهها و عبرتهاي گذشته در تصميمگيريهاي آينده، به ارزيابي كيفيت تحقق شعار «حماسه سياسي و حماسه اقتصادي» پرداختند و گفتند: در سال 92، حماسه سياسي با حضور مردم و تلاش مسئولان در عرصههاي مختلف نظير انتخابات، راهپيماييهاي بزرگ و عرصههاي ديگر به بهترين شكل تحقق پيدا كرد و با دست بدست شدن قدرت اجرايي در كمال امنيت و آرامش، حلقه ي جديدي از سلسله ي طولاني مديريت كشور شكل گرفت.
رهبر انقلاب مسئله اقتصاد را براي مردم و كشور مسئله اي مهم خواندند و با اشاره به برخي تلاشهاي قابل تقدير در زمينه ي حماسه ي اقتصادي افزودند: البته در سال گذشته حماسه اقتصادي به شكل مورد انتظار محقق نشد كه لازم است اين حماسه در سال جديد به وجود آيد.
ايشان «سياستهاي اقتصاد مقاومتي» را زيرساخت فكري و نظري تحقق حماسه اقتصادي خواندند و تأكيد كردند: در پرتو اين سياستها اكنون زمينه لازم براي تلاش مضاعف فراهم است.
حضرت آيتالله خامنهاي در پيام نوروزي همچنين از خداوند متعال براي همه ايرانيان عزيز، جوانان، خانواده ها، كودكان و مردان و زنان اين سرزمين پر افتخار، در سال جديد تنِ سالم، شادابي، آرامش روحي، محبت، پيشرفت و تعالي و سعادت آرزو كردند.
سال نو مبارك...!!!
... السلام عليك يا فاطمة الزهرا(س)...
شهادت مادر عالم را بر تمامين شما تسليت عرض مي كنم.
نوروز اگر وقت ديدار است مردم ...
امسال بر داغي گرفتار است مردم ...
حرمت نگه داريد پاي سفره عيد ...
چون مهدي زهرا عزادار است مردم
بسم الله الرحمن الرحيم
نام نهادن زينب عليها السلام:
چشم اهل مدينه، روزي به جمال زينب كبري روشن شد كه پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله در سفر بودند. فاطمه زهرا عليها السلام به امير مؤمنان عليه السلام عرض كردند: چون پدرم در مسافرت هستند، نامي براي اين دختر برگزين. علي عليه السلام فرمودند: من بر پدرت پيشي نمي گيرم. صبر ميكنيم تا رسول خدا صلي الله عليه و آله از سفر باز گردند.
پس از بازگشت رسول خدا صلي الله عليه و آله از ايشان خواستند تا نامي براي نو رسيده انتخاب كنند. پيامبر فرمودند: فرزندان فاطمه اگرچه اولاد من هستند، ولي امر آنها با خدا است و من منتظر دستور الهي ميمانم. جبرئيل نازل شد و عرض كرد: خداوند ميفرمايد: نام اين دختر را زينب بگذاريد، چرا كه اين نام را در لوح محفوظ نوشتهايم.
القاب زينب عليها السلام :
حضرت زينب را «عقيله بني هاشم» نام نهاده اند و عقيله، به زني بزرگ منش گويند كه در بين بستگان، عزيز و محترم و در خاندانِ خود، ارجمند باشد.
ديگر لقب ايشان صديقه صغري است. به زن بسيار راستگو، صديقه گويند، و چون فاطمه زهرا را صديقه كبري ميخواندند و علي عليه السلام را صديق اكبر، زينب را صديقه صغري ناميدهاند.
لقب ديگر آن بانوي بزرگوار، «عصمت صغري» است، چرا كه ملكه1 پاك دامني و دوري از گناه را خداوند به او عطا فرموده بود. اين بانوي امين و بزرگوار القاب ديگري نيز داشتهاند كه از آن جمله است: «وليّةُ الله» و «اَمينةُ الله».
كمالات حضرت زينب عليه السلام :
زينب كبري را كمالاتِ بسيار بود: در جمال و سكينه و وقار، همانند خديجه كبري بود و در عصمت و حيا، به فاطمه زهرا ميمانست. در فصاحت و بلاغت، هم چون علي مرتضي بود و در حلم و بردباري، همسان امام مجتبي و در شجاعت و قوت قلب، بسان حضرت سيد الشهدا.
تربيت بانو:
زينب كبري در حصنِ حصينِ نبوت و خاندان والا مقامِ ولايت و امامت تربيت يافت. از لبان آموزگار وحي، دانش اندوخت و در دامان كرامت، پرورش يافت و از تربيت خمسه طيبه، ادب آموخت.
يگانه پرستي زينب عليها السلام :
حضرت زينب در دوران طفوليت در دامان پدر مي نشست و حضرت علي عليه السلام با لطف و مهرباني، به او سخن گفتن ميآموخت. روزي امام به دختر عزيزش فرمود: بگو «يك». گفت: يك. فرمود: بگو «دو» زينب ساكت ماند. فرمود: نور ديده من! بگو دو. ناگهان زينب زبان گشود و عرض كرد: پدر جان! زباني كه به گفتنِ يك باز شد، چگونه مي تواند «دو» بگويد؟! امام كه ميدانست مراد فرزندش اذعان به توحيد و يگانگي خدا است، او را به سينه چسباند و بوسيد.
حضرت زينب را «عقيله بني هاشم» نام نهاده اند و عقيله، به زني بزرگ منش گويند كه در بين بستگان، عزيز و محترم و در خاندانِ خود، ارجمند باشد.
زين ابيها :
بعضي معتقدند: زينب، نام درختي زيبا و خوشبو است، و برخي گفتهاند: زينب در اصل، مركب از دو كلمه «زين» و«اب» است و زينب را از آن رو زينب گويند، كه زينت و افتخار پدر است و بدين سان، آن بزرگوار را «زين ابيها» نامند؛ هم چون مادرش كه«ام ابيها» است.
بندگي خدا :
شهامت، شجاعت و قوت قلب زينب، از ارتباط و اتكاي او به خدا سرچشمه ميگيرد. سخنان كوبندهاش در كاخ يزيد، نهي از منكر در آن فضاي مسموم، حمايت و پاسداري از حيا و عفت در همه مراحل سفر، و عمل به وظيفه در همه جا، جلوههايي از بندگي حضرت زينب عليها السلام است.
دوستي زينب عليه السلام و حسين عليهما السلام :
علاقه و محبت امام حسين و زينب عليهما السلام به يكديگر در تمام مراحل زندگيشان جلوه گر است: در طفوليت، زينب جز در آغوش حسين آرام نميگرفت و همواره به او چشم ميدوخت. گويند: موقع ازدواج، زينب كبري با شويش، عبد اللّه شرط كرد كه همه روزه به او اجازه دهد تا حسين عليه السلام را زيارت كند و كمتر روزي بود كه زينب حسين را نبيند.
هم سفربا حسين عليه السلام :
بعضي از سيره نويسان گفتهاند: در هنگام ازدواجِ زينب كبري، علي عليه السلام با عبد اللّه شرط كرد كه هر گاه حسين به سفر رفت، زينب هم اجازه داشته باشد با او مسافرت كند. عبد اللّه شرط را پذيرفت و به پيمان خود همواره پايبند بود.
دانش بزرگوار:
حضرت زينب از نظر دانش در آن مرتبه بود كه بسياري از زنان مدينه نزد ايشان ميآمدند و از درس تفسير او بهره ميبردند. البته دانش او برگرفته از مدرسه و مكتب نبود، بلكه ـ چنان كه امام سجاد عليه السلام در مسجد كوفه بعد از ايراد خطبه معروف حضرت زينب فرمودند ـ او دانشمندي الهي است و خداوند چشمههاي زلال معرفت را بر قلب مباركش جاري ساخته است.
عبادت :
زينب عليها السلام در خشوع و خضوع و عبادت و بندگي مانند پدر و مادر بزرگوارش بود: شبها را به تهجد صبح ميكرد و مدام قرآن تلاوت ميفرمود. آن بانوي بزرگ اسلام در ميدان دشوار كربلا و از آن جا تا شام، در مشكلترين حالات، نماز شب و عبادتِ خدا را ترك نگفت.
فصاحت و بلاغت آن بانو:
ابن عباس، پسر عموي پيامبر صلي الله عليه و آله درباره زينب كبري چنين گويد: «عقيله ما زينب، دختر علي عليه السلام در فصاحت و بلاغت و شجاعت ادبي، بي نظير بود. هنگامي كه سخن ميگفت، ميپنداشتي علي عليه السلام سخن ميگويد.» گواه اين مطلب سخنراني او در مجلس يزيد است. اين سخنان در حدّ اعلاي فصاحت و در اوج شيوايي و رسايي قرار دارد.
بصيرت در امور سياسي :
محمد غالب شافعي از علماي اهل سنت مي گويد: زينب عليها السلام دختر علي بن ابيطالب در بهترين مكتب اخلاقي پرورش يافت و از سرچشمه آيات الهي سيراب گشت؛ در حلم و كرم و بصيرت در امور سياسي بين خاندان بني هاشم مشهور شد و جمال و جلال، سيرت و صورت و اخلاق و فضيلت را به هم آميخت. او شبها در عبادت بود و روزها در روزه.
صبر و شكيبايي :
مرحوم سپهر، سيره نويس معروف ميگويد: در مراتب فضل زينب كبري عليها السلام سخن بسيار است، به فصاحت و بلاغت او، همگان معترفند؛ هر گاه لب به سخن ميگشود، گويي علي بن ابيطالب سخن ميگفت. عفت و عصمت، و درآيت و دانش آن بانوي بزرگ فراتر از آن است كه به قلم در آيد و در وصف بگنجد. در صبر و شكيبايي چنان بود كه همگان را متحير ميساخت. اگر اندكي از سنگينيِ مصايب او، بر دوش كوهها و آسمان و زمين قرار گيرد، آنها را متلاشي ميكند. به راستي از آغاز آفرينش انسان تا كنون زني به بردباري، ايثار و شجاعت او ديده نشده است.
اي پيامبر انقلاب حسين
!
تو شهيدي
هستي كه همچو برادرت با قطره قطره خون خويش سخن ميگفت.
اي كه از
باغ هاي سرخ شهادت ميايي
و بوي گل
هاي نو شكفته ان ديار را در
پيرهن
داري
اي كه
قافله سالار كاروان اسيراني
مارا نيز
در پي اين قافله
با خود
ببر!
صلوات