نظر قرآن درباره وجدان
قرآن در مورد اينكه انسان مجهز به يك سلسله الهامات فطري هست سكوت
نكرده است . در سوره مباركه والشمس ميخوانيم : « و الشمس و ضحيها 0 و
القمر اذا تليها 0 و النهار اذا جليها 0 و الليل اذا يغشيها 0 و السماء و
ما بنيها 0 و الارض و ما طحيها 0 و نفس و ما سويها 0 فالهمها فجورها و
تقويها » . آخرين سوگند اين است : سوگند به روح بشر و اعتدال آن
كه خداي متعال به روح بشر كارهاي فجور و كارهاي تقوا را الهام كرد كه چي
فجور است ، چي فسوق است ، چي زشت و نبايد كردني است و چي تقوا و پاكي
است و بايد انجام بشود .
وقتي اين آيه قرآن نازل شد : « تعاونوا علي البر و التقوي و لا تعاونوا
علي الاثم و العدوان » بر كارهاي نيك و بر تقواها همكاري كنيد ولي
بر اثمها ، گناهها و كارهاي دشمني خيز همكاري نكنيد ، مردي به نام وابصه آمد
خدمت رسول اكرم و گفت : يا رسول الله ! سؤالي دارم فرمود : من بگويم
سؤال تو چيست ؟ بفرماييد آمده اي كه بر و تقوا ، و همچنين اثم و عدوان
را برايت تعريف بكنم گفت : بله يا رسول الله ! براي همين آمده ام
نوشته اند پيغمبر انگشتانشان را اين جور كردند زدند به سينه وابصه
و فرمودند : يا « وابصة ! استفت قلبك ، استفت قلبك ، استفت قلبك »
اين استفتاء را از دل خودت بكن ، از قلبت استفتاء كن يعني خدا
اين شناخت را به صورت يك الهام به قلب هر بشري الهام فرموده است اين
شعر مولوي كه : " گفت پيغمبر كه « استفتوا القلوب » " همين حديث را
بيان ميكند .
يا آيه ديگر قرآن ميفرمايد : « و اوحينا اليهم فعل الخيرات » .
در تفسير الميزان استنباط خيلي شيريني دارند ، ميفرمايند نفرمود : و
اوحينا اليهم ان افعلوا الخيرات وحي كرديم كه كارهاي خير را انجام دهند
اگر اين جور بود همين وحي عادي ميشد ، يعني به آنها دستور داديم ولي
ميفرمايد : « و اوحينا اليهم فعل الخيرات »خود كار را وحي كرديم ، يعني
خود كار را به آنها الهام كرديم .