دو نوع علم
جملهاي دارند اميرالمؤمنين كه در نهجالبلاغه است ( و من مدتها پيش ،
ذهنم متوجه اين مطلب شده بود و شواهدي هم برايش جمع كردهام ) .
ميفرمايند : « العلم علمان » ( و در يك نقل ديگر : « العقل عقلان ) ، علم
مطبوع و علم مسموع » ( يا : « عقل مطبوع و عقل مسموع ) ولا ينفع المسموع
اذا لم يكن المطبوع » . علم دو علم است ، يكي علم شنيده شده ، يعني
فرا گرفته شده از خارج ، و ديگر علم مطبوع .
علم مطبوع يعني آن علمي كه از طبيعت و سرشت انسان سرچشمه ميگيرد ،
علمي كه انسان از ديگري ياد نگرفته و معلوم است كه همان قوه ابتكار شخص
است . بعد ميفرمايد : و علم مسموع اگر علم مطبوع نباشد فايده ندارد . و
واقعا هم همين جور است . اين را در تجربهها درك كردهايد : افرادي هستند
كه اصلا علم مطبوع ندارند . منشأ آن هم اغلب سوء تعليم و سوء تربيت است
، نه اينكه استعدادش را نداشتهاند . تربيت و تعليم جوري نبوده كه آن
نيروي مطبوع او را به حركت درآورد و پرورش بدهد .